معظم له اظهار داشتند: «کرامت» واژه ای عربی است که معادل فارسی ندارد، ما در فارسی از کریم هم به بزرگوار یاد میکنیم و از کبیر و عظیم نیز به بزرگوار یاد می کنیم، در حالی که کریم غیر از بزرگ است! کرامت وصف فرشته هاست؛« بِأَیۡدِی سَفَرَة * کِرَامٍ بَرَرَةٍ » یعنی تعلیم و تربیت مسجد و حوزه و مراکز مذهبی اهل بیت علیهم السلام، فرشته پروری و فرشته خویی است! «تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک** برگ توت است به تدریج کنندش اطلس».
ایشان بیان داشتند: در آیات پایانی همین سوره علق نیز، با لحنی که متمم کرامت است می فرماید: ﴿أَلَمۡ یَعلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ یَرَیٰ﴾؛ نمی فرماید گناه نکنید که از بهشت محروم می شوید یا گناه نکنید که جهنم می روید و خدا عذاب می کند، بلکه گناه نکنید مگر نمی دانید که «اکرم» می بیند! بنابراین اولین سوره ای که نازل شده است، سخن از فرشته شدن است، یعنی اساس بر کرامت است و این کرامت وصف فرشته هاست؛ دین میخواهد که انسان، کریم باشد.
معظم له اظهار داشتند: ما که در جوار بارگاه کریمه اهلبیت هستیم چنان که ایران در جوار بارگاه ملکوتی کریم اهل بیت وجود مبارک امام رضا صلوات الله و سلامه علیه است، این کرامت را به برکت حوزه های علمیه، نظام اسلامی باید قدر بدانیم؛ جامعه اسلامی باید قدر بداند؛ مردم مسلمان باید نسبت به این برکت حق شناسی کنند.
حضرت آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سالروز فتح خرمشهر اظهار داشتند: امروز سالروز فتح خرمشهر است که خدا فتح کرده است؛ منتهی ذات اقدس اله سخنی محرمانه با رسولش دارد؛ می فرماید: گرچه تو تیر انداختی، اما تیرانداز، ماییم؛ «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» از این سخن، بی پرده تر، و باریکتر و ظریفتر و دقیقتر و لطیفتر به شاگردان پیغمبر فرمود؛ فرمود گرچه مقاتله کردی و عده ای را کشتی، اما «فلم تقتلوهم ولکن الله قتلهم» بین این جمله با «رمیت اذ رمیت» صدها فرسخ، فاصله علمی است؛ در آنجا هر دو نسبت را حفظ کرده است و فرمود: «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» ولی در پیروزی رزمندگانی که این علامت مختصر را هم از گردن انداخته اند و گمنام گمنام شدند، به آنها فرمود: اصلا شما نکشتید؛ بلکه کار من است؛ «فلم تقتلوهم»؛ نفرمود: «فلم تقتلوهم اذ قتلتموهم ولکن الله قتلهم» فرمود: «فلم تقتلوهم» این درس، درس دیگری است؛ این مکتب، مکتب دیگری است؛ این کار، کار رزمنده است؛ اما همه کار را خدا به خود اسناد داد و فرمود: «فلم تقتلوهم ولکن الله قتلهم».
معظم له اظهار داشتند: فتح خرمشهر محصول شاگردان شما است؛ خیلی از طلبه ها رفتند و شهید شدند؛ آنها یا پای منبر عالمی بودند؛ یا در نماز جماعت عالمی شرکت می کردند؛ بالاخره مسجد و حوزه علمیه و طرح کرامت و مدرس بود که این جنگ هشت ساله را خوب اداره کرد. بیگانه بداند وآشنا هم آشناتر بشود که این نظام در کنار سفره حوزه تربیت شد؛ این نظام در کنار سفره پر برکت اهل بیت علیهم السلام ماند که امیدواریم حق شناس باشند و حق شناسی کنند؛ احدی به خود اجازه ندهد که به حرم امن عمامه کسی، لباس روحانی کسی اهانت کند. این ها کسانی هستند که جانشینان ائمه علیهم السلام و پاسداران دین هستند؛ کسانی هستند که در روز خطر، حافظان دین هستند؛ گروه اولی که صف قتال را تشکیل داد، همین علما و همین حوزه ها بودند. وقتی بررسی می کنید، آمار شهدای روحانیت را نسبت به رقم و عدد صنفشان، از همه بیشترند و از همه فروغشان بیشتر ، بنابراین نظام و ایران و کشور، مدیون حوزه است؛ منتهی آنها لله کار کردند و اجرشان را هم از ذات اقدس اله می گیرند.
حضرت آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود، خاطرنشان کردند: محور اصلی بحث این محفل وزین و عمیق علمی، ظرفیت ها و مشکلات حوزه است؛ مستحضر هستید که ظرف های مادی با مظروف، تنگ و تنگ تر می شود؛ ولی ظرف معنوی با آمدن مظروف، بر ظرفیتش افزوده می شود. بیان نورانی علی علیه السلام این است که: هر ظرفی در دنیا با آمدن مظروف، ظرفیتش کم می شود؛ «کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إلاّ وِعاءَ العِلمِ؛ فإنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ» فرمود: ظرف علم با تمام ظروف دنیا فرق دارد. دل، قلب، روح امری ملکوتی است؛ اگر طلبه ای در حوزه یا دانشجویی در دانشگاه، وقتی وارد کلاس درس شد، اگر ظرفیت ۱۰ مطلب علمی را داشت؛ وقتی ۲ مطلب علمی را فهمید، فردا ظرفیت ۱۲ مطلب علمی را پیدا می کند؛ این مظروف، ظرف را توسعه می دهد. اینچنین نیست که ظرف را تنگ کند. شرح صدر، از همین نشئه پیدا می شود.
ایشان اظهار داشتند: ظرفیت حوزه را خود علم تأمین می کند؛ ما باید بدانیم ان شاء الله که کمبودی از این جهت نیست؛ در ظرفیت حوزه یک بخش در این است که خود علم ظرفیت میآورد؛ بخش دیگر در این است که عالِم ظرفیت می آورد؛ منتهی این، یک رنج دیگری می خواهد تا گنج دیگری ببرد. عالم اگر به دنبال علم و دراسه باشد، آنچه که استاد می گوید، گوش بدهد و یاد بگیرد؛ آنچه در کتاب و کتیبه است، بنگرد و مطالعه کند و یاد بگیرد، ظرفیتش همان ظرفیت علم است و به همان اندازه گسترش پیدا می کند اما اگر راه دیگر را طی کرد که راه مهمتری است و جزو علمایی شد که ورثه انبیا شدند، جدا از علم الدراسه، علم الوراثه را هم یاد گرفت، گذشته از خواندن و نوشتن شب و روز، از دعای سحر و سحرخیزی غفلت نکرد و الآن که اوایل ذی القعده است تا دهم ذی الحجه که چهل شب و روز است، اربعین کلیمی یادش نرفت، اهل چهله بود، این اربعین کلیمی یادش نرفت، راه کلیم حق را طی گرفته، طبق بیان نورانی رسول گرامی علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء فرمود: مواظب باشید؛ یعنی مواظب باشید «طهروا افواهکم»؛ همیشه با طهارت باشید؛ نه تنها با وضو، نه با غسل، با پاک بودن فضای سخن؛ حرف غیر علمی از عالم شنیده نشود؛ حرف غیر تحقیقی از عالم حوزوی شنیده نشود؛ حرفی که بوی تألیف تازه، تدوین تازه، ابتکار تازه، انشاء تازه نباشد نزد، باید رهاورد تازه از او بشنوند، غیر از این نگوید.
معظم له ادامه دادند: مگر ما به حرم اهل بیت علیهم السلام مشرف نمی شویم؟ مگر به ما نگفتند با عوام فرق داشته باشید؟ مگر به ما نگفتند وقتی به زیارت می روید هدف آن نباشد که خدا گناهان شما و پدران شما را بیامرزد؛ طلب مغفرت و خیر دنیا و آخرت محفوظ؛ اما در حضور امام، با قد رسا بگویید «من به بارگاه شما آمدم» «انی محقق لما حققتم» من آمدم حرف تازه بیاورم؛ من آمدم مرجع تازه بشوم؛ محقق و مؤلف تازه بشوم؛ من هم بشوم شیخ انصاری و صاحب جواهر و فلان مدرس و فلان مفسر. «انی محقق» همه اش «اغفر» نیست. «انی محقق لما حققتم و مبطل لما ابطلتم» بالاتر از این؛ فراخناتر از این؛ «و محتمل لعلمکم». شما گفتید ما علم خاص داریم؛ ما قبول داریم؛ گفتید علوم خاص ما را انبیاء و اولیاء و ملک مرسل دارند؛ ما قبول داریم؛ گفتید «او عبد امتحن الله قلبه للتقوی» ما آمدیم از آن قبیل باشیم؛ ما آمدیم علم شما را حمل کنیم؛ اینها جمله های خبریه ای است که به داعی انشاء القاء می شود. دعا و زیارت معنایش همین است؛ من آمده ام شما توفیق بدهید که بار علمی شما را حمل کنم. اینها کار حوزه است.
ایشان بیان داشتند: اگر کسی این راه را طی کرد، از سنخ علمای «علم الدراسه بودن» که یک ظرفیت خاص دارد؛ آن ظرفیت را علم به او می دهد، نه خود او؛ گذشته از این مطلب جزء «علم الوراثه» می شود؛ وقتی وارث پیغمبر و وارث امام شد؛ مستحضرید که ما یک انتقال مالی داریم؛ یک انتقال ارثی داریم؛ در ارث، مال جابجا نمی شود؛ در ارث، خلافت وارث نسبت به مورّث است؛ این مالک که رفت؛ وارث بجای مورّث می نشیند. فرق جوهری کسب با ارث این است؛ در کسب، مال منتقل می شود؛ در ارث، وارث بجای مورث می نشیند؛ اگر گفتند علما ورثه انبیاء هستند؛ این، شدنی است که جای انبیاء و ائمه علیهم السلام بنشینند. این شدنی است که ما را خلیفه خود قرار بدهند و نائب خود قرار بدهند. ظرفیت، گاهی برای علم است؛ که در «علم الدراسه» سهمی دارد؛ گاهی برای عالم است؛ که در «علم الوراثة» است.
معظم له اظهار داشتند: بیان لطیفی امام رضوان الله تعالی علیه دارد که ایشان فرمودند: زمان و مکان در اجتهاد، دخیل است. باید حوزه بیانات لطیف اهل بیت را متوجه شود که زمان و مکان در اجتهاد دخیل است؛ این توجه موجب می شود ظرفیت حوزه خودش را نشان دهد و بالا برود. از همین راه ها، علم و نیازهای روز ترقی می کنند و مانند آن.
ایشان به عنوان نمونه در بحث زمان و مکان در اجتهاد بیان داشتند: در بحث صدقه، سلسله روایاتی است که مرد اگر بخواهد از مال خودش صدقه بدهد آزاد است؛ اما زن اگر بخواهد از مال خودش که یا ارث اوست یا کسب اوست صدقه بدهد باید به اذن شوهر باشد و روایاتی هم معارض این است؛ در جمع بین این دو طائفه عده ای از فقهای ما، تصرف در هیئت کردند و گفتند آن روایاتی که می گوید صدقه زن باید به اذن شوهر باشد؛ ظاهرش وجوب است؛ اما حمل بر استحباب می کنیم و جمعا بین المتعارضین. اما آنچه امام فرمود زمان و مکان در اجتهاد دخیل است این است که آیا نمی شود در جمع بین متعارضین، تصرف در ماده کرد؛ نه تصرف در هیئت؟ یعنی در وجوب و استحباب تصرف نکنیم، تصرف در ماده، که اگر زن و مرد به رشد عقلی رسیدند، آنجا لازم نیست زن از مرد اجازه بگیرد؛ اما اگر رشد عقلی و اجتماعی نبود، اشکال ندارد؛ این مطلب را می گویند تصرف در ماده؛ این را می گویند احتمال، اینکه امام فرمود زمان و مکان در اجتهاد دخیل است، شاید از این قبیل باشد، یا در بحث مجسمه سازی که الآن ابزار بازی بچه ها است و کسی به آن نگاه حرام دینی نمی کند؛ آیا در این زمان، باز هم مجسمه سازی و تصویر ذی روح، حرام است؟ اینها مباحثی است که باید در حوزه بحث شود!
این مرجع تقلید در نمونه دیگری افزودند: گاهی درباره شخصیت حقیقی و حقوقی هم بحثهایی می شود و معروف بین فقها این است که اگر گروهی با هم هماهنگ و مرتبط شدند برای یک جنایت، مثلا سه نفر، شمشیر در دستشان است برای کشتن و سه نفر دیگر کمک کار اینها هستند در جمع آوری اطلاعات و دیده بانی و امثال آن؛ حرف معروف فقهای ما این است که آن سه نفر که اسلحه در دستشان است، را محارب دانسته اند و حکمشان اعدام است؛ و آن سه نفر که دیدبان هستند و امثال آن، محارب نیستند، اما ما که لوایح قضایی را در شورای عالی قضایی تهیه می کردیم و علاوه بر دیدن فقه سه عصر اقدمی، قدما و متأخرین، به فتوای امام هم مراجعه می کردیم تا نظر ایشان منظور بشود. در این مسأله به نظرمان رسید که این شخصیت حقوقی، محارب است چرا که اینها حالا کار را تقسیم می کنند و گاهی به این نفر، این سمت را می دهند؛ و گاهی به آن نفر این سمت را می دهند؛ از این رو شخصیت حقوقی است که حکمش محاربه است و باید اعدام بشود؛ به عرض امام که رسید که اینگونه است؛ ایشان موافقت کردند و از آن به بعد، روی شخصیت حقوقی حکم صادر می شد، نه شخصیت حقیقی. از این نوع کارها که زمین مانده که مشکل جامعه را حل می کند، چه در مسائل قضایی و چه حقوقی، فراوان داریم. اگر ظرفیت علمی بیشتر بشود، بسیاری از مشکلات، حل می شود.