به گزارش خیمه مگ،مرکز پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به بررسی چگونگی شکل گیری مذهب شیعه و فرقه های منسوب به آن پرداخته است.
*تعریف شیعه
شيعه در لغت به معناي پيروي از ديگري و محبت ورزيدن به او بوده و در اصطلاح به كساني شیعه گفته مي شود كه به امامت و خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام معتقد هستند؛ پیروان این عقیده معتقدند: امامت آن حضرت از طريق نصّ جليّ يا خفيّ ثابت شده و امامت حق ایشان و فرزندان آن حضرت می باشد. (1)
در كتاب هاي ملل و نحل براي شيعه، فرقه هاي بسياري ذكر شده و حتي گفته شده، حديث معروف افتراق (هفتاد و سه فرقه) بر فرقه هاي شيعه منطبق مي گردد، ولي بايد توجه داشت كه
اولا: برخي از اين فرقه ها از انشعابات شيعه نبوده و دانشمندان شيعه، آن ها را تكفير نموده اند.
ثانيا: حقيقتِ انشعاب در مذهب شيعه اين است كه در مسأله امامت كه معرّف مكتب تشيع است، اختلافاتي وجود داشته باشد، ولي اختلافات در مسائل اعتقاديِ ديگر، معيار شناخت فرقه هاي شيعه نيست.
بر اين اساس ذكر بسياري از فرقه ها به عنوان فرقه هاي شيعه واقع بينانه نمی باشد.
ثالثا: تعداد زيادي از فرقه هايي كه در مسأله امامت از آنها ياد شده است، زمان كوتاهي بيش دوام نياورده و به كلّي محو و منقرض گرديده اند. (2)
بنابراين فرقه هاي شيعه را به چهار دسته مي توان دسته بندي كرد:
الف: فرقه هايی که موجود و زنده هستند.
ب: فرقه هايي كه از بين رفته و منقرض شده اند.
ج: فرقه هايي كه منسوب به شيعه بوده ولي در واقع از شيعه نيستند.
د: فرقه هايي كه اصلا وجود خارجي ندارند، بلكه ساخته و پرداخته مؤلّفانِ كتاب هاي ملل و نحل می باشد.
روي اين اساس نخست به نحوه شكل گيري فرقه هاي موجود و زنده و سپس فرقه هايي كه از بين رفته و منقرض گرديده اند، اشاره خواهد شد؛ ولي از نحوه شكل گيريِ فرقه هايي كه منسوب به شيعه هستند و در واقع از شيعه نيستند و فرقه هايي كه وجود خارجي نداشته و ساخته ذهن مؤلّفان كتاب هاي ملل و نحل مي باشد، صرف نظر نموده و فقط به ذكر اسامي برخي از آنها به عنوان نمونه اشاره خواهد شد.
*. اينك به نحوه شكل گيري فرقه هاي موجود و زنده شيعه كه در دنيا پيروان و طرفداراني دارند، اشاره مي گردد:
1. اماميه:
امامیه فرقه اي است كه به امامت و خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام و فرزندان ایشان از طريق نصب و نصّ پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم معتقد هستند.(3)
زمان پيدايش شيعه اماميه به همان معناي مذكور در زمان حيات پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم بوده است، زيرا (شيعه علي) بارها و بارها در سخنان آن حضرت به كار رفته است.
نوبختي مي گويد: شيعه پيروان علي عليه السلام و معتقدان به امامت او بودند كه در زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و پس از آن وجود داشتند.
اولين كساني كه در اسلام به اسم شيعه ناميده شدند، مقداد، سلمان فارسي، ابوذر، عمار ياسر بودند. (4)
بر اين اساس مفهوم تشيع، توسط خود پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم مطرح شد و ايشان بذر شيعه را در حوزه تفكر اسلامي نشانده و آن را پرورش دادند.
پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم در واقع از همان ابتداي تبليغ عموميِ خويش، نخستين سنگ بناي تشيّعِ امامي را پايه ريزي كردند؛ زيرا در آغاز بعثت پس از نزول آيه 214 شعراء «و أنذر عشيرتك الاقربين» صريحاً علي را وصي و وارث خويش خواندند(5) و پس از آن همواره و در هر مناسبتي به تكميل اين بنا مي پرداختند تا اين كه اندكي قبل از وفاتش در واقعه غدير خم در برابر انبوه مسلمانانِ از حج برگشته، مأموريت خويش را به كمال رسانده و فرمودند: هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي او است(6)
بعد از رحلت رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم به جز شيعيان و پيروان علي علیه السلام، بقيه اصحاب با ناديده گرفتن همه دستورات و سفارشات صريح آن حضرت، مولای متقیان را رها كرده و به دنبال ابوبكر رفتند.
2. زيديه:
تاريخ پيدايش زيديه به قرن دوم هجري باز مي گردد. آنان پس از شهادت امام حسين عليه السلام، زيد شهيد، فرزند امام زين العابدين علیه السلام را امام مي دانند.
زيد بن علی در نيمه دوم قرن اول و نيمه اول قرن دوم مي زيست و بر ضد هشام بن عبدالملك، حاكم اموي قيام كرده و سرانجام به شهادت رسيد.
قيام او با انگيزه انتقام خون امام حسين عليه السلام، امر به معروف و نهي از منكر، تشكيل حكومت و واگذاري آن به امام معصوم بوده است، زيرا زيد مدعي امامت نبود و به امامت پدر، برادر و پسر برادرش اعتقاد داشت. (7)
هنگامي كه زيد قيام كرد ولی امام صادق عليه السلام قيام ننمودند، گروهي (زيديه) گمان كردند كه ميان اين دو اختلاف وجود داشته است؛ در نتيجه با اين اعتقاد كه امام بايد قيام كند، زيد را امام دانسته و منكرِ امامت امام صادق عليه السلام شدند؛ در حالي كه زيد خود، معتقد به امامت حضرت صادق عليه السلام بود و عدم قيام امام به جهت رعايت نوعي تدبير و مصلحت بوده است.
فرقه زيديه گرچه امام علي علیه السلام را افضل مردم پس از رسول خدا مي دانند، اما خلافت ابوبكر و عمر را مشروع تلقي مي كنند!. (8)
به اعتقاد زيديه، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تنها به امامت امام علي، امام حسن و امام حسين عليهم السلام تصريح كرده اند و پس از اين سه بزرگوار، امام كسي است كه شرايطي را احراز كند؛ يكي از اين شرايط، مبارزه مسلحانه با ستمگران است.
از همين جا است كه زيديه پس از امام حسين عليه السلام، زيد بن علي، يحيي بن زيد، محمد بن عبدالله و برخي ديگر از فاطميان را كه به جهاد علني پرداخته اند، امام مي دانند؛ از اين رو مي توان آنها را شيعه سه امامي دانست. (9)
3. اسماعيليه:
اسماعیلیه فرقه اي است كه به امامت شش امام اول شيعيان دوازده امامي معتقدند؛ اما پس از امام صادق عليه السلام بزرگترين فرزند ایشان، اسماعيل يا فرزند اسماعيل، محمد را به امامت مي پذيرند.
شايد ريشه پيدايش اسماعيليه در اين نكته نهفته باشد كه اسماعيل فرزند ارشد امام صادق عليه السلام مورد احترام و تكريم امام بود؛ به همين دليل برخي گمان مي كردند كه پس از امام صادق عليه السلام، او به امامت خواهد رسيد. اما اسماعيل در زمان حيات امام از دنيا رفت و امام، شيعيان را بر مرگ پسرش شاهد گرفت و جنازه او را در حضور شيعيان به صورت علني تشييع و تدفين كرد.
پس از شهادت امام صادق عليه السلام در سال 148ق، گروهي مرگ اسماعيل را در زمان امام صادق علیه السلام انكار كردند و او را امام غايب و امام قائم دانسته و مراسم تشييع جنازه اسماعيل را از طرف پدر براي حفظ جان او تفسير كردند. اين گروه را كه اسماعيليه خالصه مي گويند خیلی زود منقرض شدند.
گروه دوم معتقد بودند كه اسماعيل مُرده است، امّا چون در زمان حيات پدر خود به امامت رسيده بود، امام صادق عليه السلام پس از رحلت او، فرزندش محمد را به امامت نصب كرد.
فاطميان امامت را در فرزندان محمد بن اسماعيل جاري مي دانند و آنان امامان را به دو قسم ظاهر و مستور تقسيم مي كنند كه بعد از محمد بن اسماعيل نوبت به امامان مستور مي رسد. اين امامان مخفيانه، مردم را به آيين اسماعيلي دعوت مي كردند. (10)
ب: فرقه هايي كه منسوب به شيعه بوده ولی منقرض و از بين رفته اند به شرح ذيل هستند:
1. كيسانيه:
نخستين فرقه اي كه در شيعه پديد آمده، فرقه كسانيه بود. آنان پيروان مختار بن ابي عبيده ثقفي می باشند.
از آنجا كه مختار در آغاز، كيسان نام داشت به كيسانيه شهرت يافتند. اين فرقه محمد بن حنفيه را امام مي دانستند. اكثريت آنان به امامت او پس از امام حسن و امام حسين عليهما السلام قائل بودند و برخي نيز به امامت وي پس از امير المومنين عليه السلام عقيده داشتند. كيسانيه بر اين عقيده بودند كه محمد حنفيه همان مهدي موعود است و در كوه رضوي در نزديكي مدينه پنهان شده است. (11)
2. فطحيه:
اين فرقه قائل به انتقال امامت از امام جعفر صادق عليه السلام به فرزند آن حضرت، عبدالله بن جعفر، ملقب به افطح الرأس مي باشد. در واقع اين فرقه بعد از امام جعفر صادق عليه السلام فرزند آن حضرت، عبدالله افطح را امام دانستند.
عبدالله پس از اسماعيل بزرگترين فرزند امام جعفر صادق عليه السلام بود.
عبدالله مي گفت: امامت در بزرگترين فرزند امام قبل است و حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس در مجلس من بنشيند او امام است و امام را جز امام غسل ندهد و جز وي بر مُرده او نماز نخواند و انگشتر او را به دست نكند و او را جز امام به خاك نسپارد و من متولي همه اين امور بوده ام. (12)
3. واقفيه:
در هنگام زندانی بودن حضرت امام موسي كاظم عليه السلام دو وكيل ایشان در كوفه، سي هزار دينار بابت سهم امام از شيعيان آن حضرت جمع آوري كردند و چون امام در زندان بودند با آن پول براي خود خانه ها و چيزهاي ديگر خريدند؛ وقتی خبر مرگ امام را شنيدند براي اين كه پول ها را پس ندهند با كمال بي شرمي، منكر مرگ امام موسي كاظم علیه السلام شدند و درباره آن حضرت درنگ و توقف كردند؛ از آن جهت پيروان آن ها را واقفه يا واقفيه می خوانند. (13)
4. ناووسيه:
اين فرقه به زندگي امام جعفر صادق عليه السلام اعتقاد داشتند و منتظر ظهور آن حضرت بودند.
ناووس از اهالي بصره منسوب به دهي به همين نام بود. برخي گفته اند: او عبدالله بن ناووس يا عجلان بن ناووس نام داشت.
ناووسيه مي گفتند: جعفر بن محمد عليه السلام زنده بوده و نمرده و مهدي آخر الزمان او است؛ او آشكار شود و بر مردمان فرمانروايي كند و می پندارند از وي روايتي رسيده كه گفت: اگر كسي بر فراز شما آيد و بگويد كه مرا بيمار يافته و مُرده مرا شسته، باور نكنيد و بدانيد كه من سرور شما و دارنده شمشير هستم. (14)
5. سميطيه:
آنان گروهي هستند كه پس از امام صادق عليه السلام به امامت فرزند ديگر امام (محمد) معتقد شدند. محمد در سال 203 در خراسان وفات يافت. او در وجوب قيام مسلحانه بر ضد ظالمان با زيديه هم عقيده بود.
وی در سال 199 در مكه بر ضد مأمون قيام كرد و زيديه از او حمايت كردند؛ از آنجا كه رهبر اين فرقه، يحيي بن ابي السميط نام داشت به سميطيه معروف شدند. (15)
ج: برخي از فرقه هايي كه منسوب به شيعه هستند ولي در واقع از شيعه نيستند، از اين قرار هستند: غاليان، دروزيه، بابيه، بهائيه.
د: برخي از فرقه هايي كه اصلا وجود خارجي ندارند و نداشته اند از قرار ذيل اند: هاشميه، سالميه، يونسيه، زراريه، نعمانيه، هشاميه، بيانيه، رزاميه. كه اينها و امثال اين فرقه ها همگي ساخته و پرداخته دشمنان اماميه هستند كه مي خواهند با نسبت دادن اين فرقه هاي موهوم به اماميه و شيعه، اين مذهب را خدشه دار نمايند.