به گزارش خیمه مگ،کتاب «چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران» اثری از آقای يدالله بهتاشى است و به بیان داستان های گوناگون از نماز و نمازگزاران پرداخته که منتخبی از این داستان ها در شماره های گوناگون تقدیم علاقه مندان می گردد.
* تسليم شدن در برابر نماز
بچّه ها داشتند منطقه را پاكسازى مى كردند. صبح عمليّات (قدس پنج) بود. نماز نخوانده بودم . رفتم و وضو گرفتم . ايستادم به نماز، كنار پاسگاه اليچ . هنوز ركعت اوّل را تمام نكرده بودم كه دو نفر عراقى از توى آب بيرون آمدند. نتوانستم باقى نماز را بخوانم . حفظ جان واجب بود. با اسلحه به طرفشان رفتم . لباس هايشان خيس بود. مى لرزيدند. اسلحه نداشتند. رفتم برايشان لباس آوردم . به عربى پرسيدم : شما زير آب چكار مى كرديد؟
گفتند: ديشب وقت عمليّات، قايق هاى ما را عقب بردند تا نتوانيم فرار كنيم. از ترس رفتيم توى نيزارها. وقتى ديديم دارى نگاهمان مى كنى ، از ترس خود را تسليم كرديم؛ امّا من اصلا به نيزار نگاه نكردم ، فقط نماز مى خواندم .