«شبها وقتی مطالعاتم تمام میشد، میخوابیدم؛ اما ایشان همچنان مشغول مطالعه بود.آخر شب هم او مرا برای نماز شب بیدار میکرد و خودش به مطالعه و نوشتن ادامه میداد، گویا نماز شبش را هم به مطالعه و نوشتن میگذراند». اگر نیاز به خواب داشت، سرش را میان دو زانویش میگذاشت و میخوابید.