۰۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۰
گزارش خیمه از «مسجد عتیق» محل برگزاری کرسی تلاوت حافظ شیرازی ( ره ) در شب‌های جمعه

زیارت بیت‌المقدس در شیراز!

زیارت بیت‌المقدس در شیراز!
«دیوار ندبه»، «میعادگاه عیسی مسیح» و «مسجدالأقصی»؛ محال است با خواندن نام این مکان‌ها سرزمین فلسطین در ذهنتان تداعی نشود. موضوع این گزارش اما نه سرزمین فلسطین است و نه سه مکان مقدسی که نامشان ذکر شد. قرار است به مسجدی بپردازیم که در سرزمین پارس قرار دارد، جایی‌که مردمانش از دیرباز بر این باور بودند که پیامبر اسلام از آنجا به معراج رفته است. ..... سعید شیرازی
کد خبر: ۱۸۹۳

ماجرا از آنجا شروع شد که سردبیر خیمه پیام داد و خواست تا دربارهٔ یکی از مساجد قدیمی شیراز گزارشی تهیه کنم. سیاههٔ بلندبالایی از نام مسجدها را به‌راحتی در اینترنت پیدا می‌کردم؛ مسجدهایی که نوشتن درباره‌شان برایم مثل آب‌خوردن بود، مثل مسجد قدیمی سر کوچه‌مان که اتفاقاً قدمت زیادی هم دارد. مسجدهای مشهور دیگری هم در این شهر هستند که سالیان‌سال است پاتوق گردشگران شده‌اند، مانند مسجد نصیرالملک که تا همین چند سال پیش محوطه‌اش پُر می‌شد از توریست‌های فرنگی. از بس درباره‌اش نوشته‌اند، رغبتی به بردن انگشت بر روی کیبورد نداشتم. احساس می‌کردم هرچیزی قلمی کنم، به‌احتمال‌زیاد بارها و به اشکال گوناگون یا نوشته شده یا گفته شده. یک‌روز تمام فکر کردم تا به این نتیجه برسم که بهترین سوژه، رازآمیزترین مسجد شهر است. مسجد عتیق شیراز با اینکه قدیمی‌ترین مسجد شهر است، اما لایه‌های ناشناختهٔ زیادی دارد. اسرارآمیزبودن این عبادتگاه از آنجاست که گاهی از پیرمردان، مخصوصاً کاسب‌ها و بازاری‌ها شنیده بودم که نسل‌های قبل به آن‌ها گفته‌اند که عصای موسی آن زیر دفن است. کجا؟ زیر مسجد عتیق شیراز. پناه‌برخدا.

راستش را بخواهید سی‌واندی سال عمرم را در همین شهر گذرانده‌ام اما حتی یک‌بار هم پایم به مسجد عتیق باز نشده بود. هیچ‌وقت حال نداشتم بروم به این مکان تاریخی. انگ شیرازیِ تنبل بودن را به بنده نچسبانید؛ خودتان هم ممکن است از بازدید بهترین آثار گردشگری شهرتان غافل بوده باشد. من هم یکی مثل شما. اصلاً لابد قسمت نبوده. اما حالا که لازم، بلکه واجب بود برای تهیهٔ گزارش بروم باید کمی دراین‌باره پژوهش می‌کردم. شوربختانه اطلاعات اندکی دربارهٔ این مسجد در اینترنت پیدا می‌شد؛ بسیاراندک و همه مثل هم! چیز به‌دردبخوری پیدا نکردم به‌طوری‌که شنیده‌هایم و تحقیقات میدانی اطلاعات دست‌اولی به من داد تا ماجراجویی‌ام را آغاز کنم. البته انصاف حکم می‌کند اعتراف کنم برخی از داده‌هایی که برای نوشتن این مطلب استفاده کرده‌ام را از برخی تارنماهای معتبر وام گرفته‌ام.

زیارت بیت‌المقدس در شیراز!

از عصای موسی تا فرّه ایزدی

ضمن گپ‌وگفت با قدیمی‌های شهر چیزهایی دستگیرم شد. همان‌طور که اشاره کردم، گویا در فرهنگ عامهٔ مردم شیراز باور بر این بوده عصای حضرت موسی در زیر این مسجد مدفون است. همچنین بر این باور بودند که قبلهٔ نخست مسلمان‌ها، پیش از آنکه کعبه باشد، مسجد عتیق شیراز بوده است! ازهمین‌رو آن را «مسجدألاقصی» می‌نامیدند. از این‌ها فراتر، بنا بر باورهای عامیانهٔ مردم شیراز، عیسی‌بن‌مریم به‌همراه حضرات اسرافیل و میکاییل در این مکان نزول کرده‌اند. این‌ها اما باورهای عامه است؛ آن هم نه باور شیرازی‌های امروز. در نسل‌های گذشته چنین اعتقاداتی وجود داشته. با این حال «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.» باورهای عامیانه مردم یک خطه را به‌دشواری می‌توان یک‌سره باطل و موهومات ذهنی برشمرد. به نظر می‌آید آنچه نسل‌های قدیم شیراز دربارهٔ این مسجد گفته‌اند (خواه از نظر تاریخی درست باشد یا نادرست) ریشه در واقعیت‌هایی دارد که بعدها با اغراق درآمیخته شدند.

مجتبی دُرودی، پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های ایران باستان یکی از اندیشمندانی است که سال‌هاست دربارهٔ ریشه‌های فرهنگ عامهٔ مردم شیراز پژوهش می‌کند. از او پرسیدم: چرا مسجد عتیق شیراز که عبادتگاهی اسلامی به‌شمار می‌آید، در نزد گذشتگان این شهر جایی بوده که با نام عیسی و موسی نیز گره خورده است؟ پاسخ داد: «کاوش‌های باستان‌شناسی  نشان داده‌ که احتمالاً این مسجد روی ویرانه‌های یک عبادتگاه زرتشتی که ممکن است آتشکده بوده باشد، بنا شده است. در سده‌های نخستین ورود اسلام به ایران چنین بوده که مسجدها، روی (یا کنار) آتشکده‌ها بنا می‌شدند. در آن‌زمان روح جمعی مردم همچنان عبادتگاه‌های زرتشتی را مقدس می‌دانستند و بر این باور بودند که مساجد نیز باید در چنین اماکنی بنا شوند. حتی هنگامی‌که ایرانیان مسلمان شدند، رفته‌رفته برای میراث اجداد زرتشتی خود، به‌ویژه بارگاه‌ها و عبادتگاه‌ها نام‌هایی قدسی از دل قرآن برگزیدند؛ مثلاً تخت جمشید را «تخت سلیمان» نامیدند. آرامگاه کورش را نیز «قبر مادر حضرت سلیمان» نامیدند. چنین نمونه‌هایی فراوان هستند به‌طوری‌که این فرضیه را تأیید می‌کنند که ایرانیان در قرون نخستین ورود اسلام در پی این بودند که اماکن باستانی پیش از اسلام را با روایت‌های قرآنی از پیامبران بنی‌اسرائیل تطابق دهند. با توجه به یافته‌های باستان‌شناسان در بخش‌هایی از مسجد عتیق شیراز، گمان دور از واقعیتی نیست که این مکان عبادتگاهی زرتشتی بوده که نزد ایرانیان ساسانی ارزش معنوی بالایی داشته، سپس در دورهٔ ورود اسلام در قامت مسجد و با شمایل اسلامی همان گوهر معنویت را در خود نگه داشته است. مردم نومسلمان نیز برای حفظ قُدسی‌بودن این مسجد نوبنیاد، آن را منسوب به پیامبرانی دانسته‌اند که در قرآن از آن‌ها یاد شده.»

از پاسخش می‌توان فهمید که باورهای عامیانه دربارهٔ این مسجد چندان هم مَن‌درآوردی و بی‌اساس نبوده‌اند؛ بلکه چنین باورهایی مکانیزمی بوده برای حفظ میراث تمدن کهن ایرانی. از دیگرسو، باستان‌شناسان حدس می‌زنند که بقایای نیایشگاه زرتشتی بر طرح و معماری کلی این مسجد تأثیر داشته؛ مسجدی که در قرن سوم هجری قمری بنا شد. کاوشگران تاریخی با بررسی‌های خود توانسته‌اند زمان تقریبی ساخته‌شدن مسجد عتیق را محاسبه کنند. نمادهای تاریخی و کتیبه‌های قدیمی این حقیقت را گواهی می‌دهند که قدمت آن به اواخر سال‌های دویست هجری قمری بازمی‌گردد. در سال 281 قمری، «عمروبن‌لیث صفاری» دستور به ساخت این مسجد داد. عمرو، دومین امیر حکومت صفاریان بود. دربارهٔ اینکه صفاریان عشق ایران باستان در دل داشتند زیاد خوانده بودم. پاراگراف زیر مشت نمونهٔ خروار این گزارش‌های تاریخی است: «صفاریان نسب خود را ابتدا به خسرو انوشیروان ساسانی و از انوشیروان به تهمورث می‌رساندند. علاوه‌بر صفاریان خاندان‌های دیگری مانند سامانیان و آل‌بویه نیز نسب خود را به شاهان قدیم ایران می‌رساندند. به‌عقیدهٔ باستانی پاریزی علت این انتساب‌ها، اعتقاد به فرّ ایزدی پادشاهان قدیم ایران بود. اعتقاد به فرّ پادشاهان از عقاید زرتشتیان بود و در زمان حکومت‌های جدید همچون صفاریان نیز هنوز معتقدانی داشته‌است.»

به سبب پیش‌فرض‌هایم، یعنی چیزهایی که دربارهٔ این مسجد خوانده‌ یا شنیده‌ بودم، انتظار داشتم هر بازدیدکننده‌ای وارد محوطه می‌شود با فضایی آشنا مواجه باشد. جایی که انگار در حافظهٔ جمعی ایرانیان ثبت شده. روح فرهنگ کهن ایرانی در ساختار و معماری این مسجد حاکم است؛  گویی یک موبد زرتشتی کهنسال هم‌چنان همان‌جاست و با ردایی سپید، بخشی از اوستا را نجوا می‌کند. به نظر می‌آید منزلت این مسجد نزد ایرانیان، به‌ویژه خطهٔ پارس می‌تواند به دلیل این باشد که آن‌ها این عبادتگاه را میراث خانوادگی خود می‌دانند؛ میراثی بس کهن و مقدس.

حالا که بحثم گل انداخته، یک حاشیه را هم اضافه کنم: حقیقت این است که اجداد مسلمان ما به میراث ایران باستان احترام می‌گذاشتند. نسل امروز اما کمی فرق کرده. یا از این طرف بام افتاده‌اند یا از آن طرف. عده‌ای مقابل مقبرهٔ کورش جمع می‌شوند و با واژه‌هایی رکیک به اسلام توهین می‌کنند، عده‌ای هم مسلمان صفرکیلومتر هستند که هر ارزش و معنویتی از ایران باستان را منکر می‌شوند. بگذریم. پیش از نوشتن این متن تصمیم گرفتم برای اولین‌بار به مسجد عتیق بروم.

 

زیارت بیت‌المقدس در شیراز!

 

نوآوری مغول

مسجد عتیق در بافت تاریخی شیراز قرار دارد. در میانهٔ دو زیارتگاه است؛ شاهچراغ؟ع؟ و آستانه. تا قبل از طرح توسعهٔ حرم شاهچراغ، آن اطراف پُر بود از ساقی و معتاد و خلافکار و دزد. اما بحمدالله امروز با رونق‌گرفتن پاساژهای تجاری و رفت‌وآمد زیاد شهروندان، تقاضا برای امنیت، بیشتر شده و عرضهٔ این امنیت نیز رضایت اهالی آن محله را فراهم کرده. تنها چیزی که در راه رسیدن به مسجد آزارم می‌داد، بوی زباله‌هایی بود که توی آن کوچه‌های تنگ و قدیمی مشامم را اذیت می‌کرد. اما پایم را که داخل گذاشتم همه‌چیز عوض شد. آمیزه‌ای از بوی دودی که از سوختن یک چوب عجیب ساطع می‌شد، داشت مستم می‌کرد. خلوت بود. البته طبیعی بود که کمتر کسی به جز متولیان مسجد ساعت نُه صبح آنجا باشند. آن بوی خوشایندی که به مشامم می‌رسید، ظاهراً از مرکز محوطه بود. به آنجا نزدیک شدم. از آقای میانسالی که همانجا نشسته بود پرسیدم: ببخشید، می‌دونید این بوی چیه؟ سر تکان داد و لبخند زد. چندثانیه سکوت کرد و گفت: چوب صندل. درست در سمت راست همان‌جایی که نشست بود، روی تابلوی بزرگی نوشته شده بود: «خدایخانه»؛ دقیقاً در وسط محوطهٔ مسجد ساخته شده. بنابر روایت‌های تاریخی که در تابلوهای راهنمای این مسجد نیز مرقوم شده، در سدهٔ هشتم هجری «شاه‌اسحاق اینجو» خدایخانه را در میان محوطهٔ مسجد بنا کرد، که از آن تنها برای کتابت و تلاوت قرآن استفاده می‌شد. ذکر این نکته را مهم می‌دانم که مسجد عتیق شیراز پاتوق شبانهٔ بزرگترین قلهٔ ادب پارسی نیز بوده است. حضرت حافظ هرشب‌جمعه در این مسجد به تلاوت قرآن مشغول بود. دلیل حضور هفتگی این شاعر پارسی‌گوی هنرساز را دستوری می‌دانند که شاه‌اسحاق اینجو صادر کرد و مدیریت دارالمصحف را به وی سپرد. حافظ نیز به این‌دلیل‌که شغلی دیوانی داشته و با این کار درآمدی کسب می‌کرده، ملزم به اجرای دستور بوده است!

به یاد بیاورید که در جایی از همین متن نوشته بودم مردم شیراز قدیم بر این باور بودند که عصای موسی؟ع؟ در مسجد عتیق دفن است. خدایخانه همان‌ بخش از مسجد است که در فرهنگ عامه چنین باوری در موردش شکل گرفته. این بنا  که از سنگ و گچ ساخته شده با نام‌ «بیت‌المقدس» هم مشهور بوده. «دروازهٔ زمان» و «کعبهٔ ثانی» نیز نامیده شده است. البته در گذشته «دارالمصحف» نیز نامیده می‌شده. اصلی‌ترین دلیل نامگذاری، وجود چندین قرآن به خط حضرت علی؟ع؟، و چند تن از امام شیعه؟عهم؟ و همین‌طور چند تن از صحابه و تابعین بوده. همچنین یک نسخهٔ مصحف شریف نیز وجود دارد که به خط عثمان است. لکه‌هایی نیز بر آن نقش بسته که گفته می‌شود چندین قطره از خون سومین خلیفهٔ مسلمین است که بر این قرآن چکیده. افزون‌براین قرآن خطی، پُر است از گنجینه‌های تاریخی هوش‌پران؛ کتیبه‌ای به خط ثلث که بر روی سنگی یکپارچه با عرض یک‌متر دیده می‌شود، به خط «یحیی الجمالی الصوفی» که اشعار عربی را در توصیف قرآن نگاشته است. خطوط برجستهٔ کتیبه با کاشی‌های آبی و معرق لا‌به‌لای آن هم به زیبایی و شکوه این کتیبه، ارزشی دوچندان بخشیده است.  

البته دلیل دیگری که «دارالمصحف» نام گرفته، می‌تواند این باشد که در گذشته حکم چاپخانه را داشته است. بیشتر هم به چاپخانه می‌ماند تا جایی ویژه برای نگهداری از کتاب‌های ارزشمند. هرچه باشد، چند جلد کتاب قدیمی را در آن زمان هم می‌شد جایی از مسجد گذاشت که هم محفوظ باشد، هم در معرض دید خلق‌الله. حتی شاید کاربری‌اش به چاپخانه محدود نبوده باشد چراکه به نسبت ابعاد سایر چاپخانه‌های قدیمی بسیاروسیع است: اتاقی که در وسط دارالمصحف قرار دارد، شش‌متر عرض و هشت‌متر طول دارد.

از دارالمصحف یا همان خدایخانه خارج شدم و چرخی در حیاط مسجد زدم. پس از گذشت چندین ساعت، سیلی از گردشگران ایرانی و فرنگی را در آن مکان باشکوه می‌دیدم. هرچه از خدایخانه دورتر می‌شدم، میلم برای برگشتن به آنجا بیشتر می‌شد. انگار نخی نامرئی من را به آن کتاب‌های خطی، آن مقرنس‌ها و خطوط اسلیمی گره زده بود. کنار یکی از چندین درِ مسجد عتیق نشستم و به مکعبی زل زده بودم که کعبهٔ دوم، پاسبان عصای موسی و منزلگاه پسر مریم پنداشته می‌شده. به این فکر می‌کردم که روزگاری حافظ هم در همین‌جا با معبودش عشق‌بازی می‌کرده؛ بی‌اختیار این بیت از اشعارش به یادم آمد که: همه‌کس طالب یارند چه هشیار و چه مست / همه‌جا خانهٔ عشق است چه مسجد چه کِنِشت...   

 

  1. تاریخدولت صفاریان،دکتر حسن یغمایی، دنیای کتاب، ص 90.
  2. ابواسحاق اینجو،آخرینفرمانروای آل‌اینجو بود که در اواخر دورهٔ ایلخانان بر شیراز و دیگر مناطق فارس حکمرانی داشت.
  3. کنشت در زبان فارسیکهن به‌معنایعبادتگاه یهودیان یا همان کنیسه بوده است.

خواندنی ها
مطالب بیشتر
توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

زارعی در «نشان ارادت»:

توهین کنندگان به قرآن را با عشق متوجه اشتباهشان کنیم

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

روایت حجت‌الاسلام قنبری‌راد از کتابی که آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی نوشت

خطبهٔ فدکیه محور وحدت

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

در معرفی و تبلیغ دین کجا اشتباه کرده‌ایم؟

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

در گفتگو با بانو مجتهده زهره صفاتی و دکتر مریم معین‌الاسلام عنوان شد

از روایت تک ‌بُعدی سیرهٔ فاطمی بپرهیزیم

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم

چند روایت خواندنی از زنان تازه‌مسلمانی که به حضرت‌ زهرا(س) و حجاب فاطمی‌ ارادت دارند

خدا می‌خواست دختران فاطمه باشیم