موضوع خلافت و امامت بر مسلمین از همان ابتدای تشکیل حکومت نبوی در مدینه، ریشهایترین مسئله در جامعۀ مسلمین بود و حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بارها در طول رسالت خویش دربارۀ خلافت پس از خودشان سخن گفتند و امیر مؤمنان علیهالسلام را از جانب خداوند به عنوان خلیفةالله و امام بر حق معرفی کردند و در روز غدیر به صورت رسمی و عمومیتر بر این موضوع تأکید کردند و یا به زبان عامیانهتر، از خلافت و امامت امیر مؤمنان و خاندان عترت رونمایی کردند. بنابراین خطبۀ غدیریه و محتوای آن نزد مسلمانان آن دوران عجیب و غریب نبود بلکه آنها بارها به شکلهای مختلف از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله فضائل امیر مؤمنان علیهالسلام را شنیده بودند؛ به این دلیل است که بلافاصله با آن حضرت بیعت کردند.
منتها خط نفاق که همواره جامعۀ مسلمین از وجود نحس آن آسیب دیده، با همدستی جبهۀ کفر، مسیر رسالت را از جایگاه و ریل خود خارج کرد و به دنبال آن شومترین مصائب تاریخ اسلام و بلکه بشریت رقم خورد. دایرۀ ایجاد این اختلاف منحصر در آن دوران نشد بلکه عمده اختلاف و تفرقهای که در جامعۀ مسلمین مشاهده میکنیم، از آثار و تبعات شوم سقیفه است. این اقدام اهل سقیفه سبب شد هر کسی خود را لایق امامت و خلافت بر مسلمین بداند و از رهگذر آن، اهداف شوم خود و جبهۀ کفر را پیش ببرد که از جملۀ آنها امویان و عباسیان بودند. امثال معاویه و یزید نیز مولود نامشروع سقیفه بودند.
اهمیت بحث خلافت و امامت به حدی بود که جامعۀ علمی و دینی دوران تاریخ اسلام را تحت تأثیر خود قرار داده بود و علما و اندیشمندان در محافل خود از امامت و جوانبش سخن میگفتند. کلیت محور این مباحث حول شرایط امامت و خلافت میگشت و عمدتاً معتقد بودند امامت مسلمین با انتخاب مردم مشروعیت دارد، هرچند آن حاکم دارای فسق علنی باشد. گروهی هم که فائل به نصب امامت از جانب خداوند بودند، در مصادیق به انحراف افتادند و امتی را نیز به انحراف کشاندند که گروه معتزلیان جزو این دست بودند؛ به این لحاظ زمامدارانی مثل مأمون عباسی به شدت به معتزلیان بها میداد و بلکه خود را معتزلی میدانست. تمام این موارد سبب شد در مقطع امامت امام رضا علیهالسلام که همزمان با زمامداری ناصواب مأمون عباسی بود، برترین و مفصلترین حدیث شیعه در موضوع امامت از سوی آن حضرت هنگام هجرتشان به ایران و در شهر مَرو صادر شود.
ماجرا از این قرار بود که عدهای از علمای آن زمان در مسجد مرو دربارۀ موضوع امامت سخن میگفتند که خبرش از طریق عبدالعزیز بن مسلم به گوش مبارک امام رسید. امام نیز در همان جا حدیث امامت را بیان کردند. محتوای حدیث حاکی از ابعاد عوالمی و آسمانی امامت منطبق بر آیات قرآن تا حد امامت بر مسلمین است. امام رضا علیهالسلام امامت را جایگاهی الهی با عالیترین شأن همچون امامت ابراهیم علیهالسلام معرفی میکند که هیچ کس توان دسترسی به این جایگاه را ندارد؛ این در حالی است که از همان ابتدای سقیفه شأن خلافت و امامت را تا حدی پایین آوردند که مردم راضی به خلافت امثال معاویه و یزید شدند. بعد امام به بیان استدلالهای عقلانی و قرآنی بحثشان میپردازند. امام پس از بیان برخی شئون امامت، اینطور میفرمایند:
«پس چگونه توانند که همه صفتها امامت یا چگونگى آن را توصیف کنند؟ و یا کسى که جایگزین او شود یافت شود یا بىنیازى همچون او باشد که نیاز نیازمندان را برآورد؟ از کجا؟ و حال آن که او در جایگاه ستارهاى است که از دسترس دستیازان و از توصیف وصفکنندگان به دور است. هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ عَنْ أَیْدِی الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِین.
آیا گمان دارند که امام جز در خاندان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله یافت شود؟ به خدا سوگند که خودشان خویشتن را دروغ پرداز شمارند و بیهوده آرزو بردند، از گردنه بلند و جایگاه لغزندهاى که به پایین مىلغزد بالا رفتند. چرا که خواستند با نظرهاى [ناقص] خویش امامى را منصوب کنند و چگونه میتوانند امامى را انتخاب کنند؟ و حال آن که امام عالمى است که نادانى نورزد، و نگهبانى است که حیله نکند؛ منبع نبوّت است؛ در دودمانش عیبى نباشد و هیچ اصل و نسب دارى با او برابرى نکند، تبارش از قریش و نسلش از هاشم و خانواده او از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله است؛ بزرگمندى بزرگمندان و شاخه نسل عبد مناف است. إِذْ رَامُوا إِقَامَةَ إِمَامٍ بِآرَائِهِمْ وَ کَیْفَ لَهُمْ بِاخْتِیَارِ إِمَامٍ وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا یَمْکُرُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِلَا یُغْمَزُ فِیهِ بِنَسَب ...
فزایندۀ دانش، کاملکنندۀ بردبارى، تواناى در فرماندهى، داناى به سیاست و سزاوار ریاست است، فرمانپذیرى از او واجب، قائم به امر خدا و نیکخواه بندگان خدا است؛ نَامِی الْعِلْمِ کَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْأَمْر عَالِمٌ بِالسِّیَاسَةِ مُسْتَحِقٌّ لِلرِّئَاسَةِ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّه
همانا پیامبران و اوصیاء صلوات اللَّه علیهم را خداوند توفیق دهد و پاینده دارد و از منبع دانش و حکمتش آن چیزى را به آنان دهد که به دیگران نداده است، دانش ایشان فراى دانش مردم عصر خویش است و به تحقیق خداى عزیز و جلیل فرمود: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون؛ آیا کسى که به سوى حقّ رهبرى میکند سزاوارتر است که مورد پیروى قرار گیرد یا کسى که راه نمییابد مگر آن که هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه حکم میکنید؟» [یونس (10)، آیه 35]؛ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَوْصِیَاءَ ص یُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ یُسَدِّدُهُمْ وَ یُؤْتِیهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِکْمَتِهِ مَا لَا یُؤْتِیهِ غَیْرُهُمْ یَکُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ زَمَانِهِمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ- أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون.»
همان طور که مشاهده میشود، امام رضا علیهالسلام در شرایطی که مردم از امامت تفسیری زمینی ارائه میکنند، از افقهای آسمانی به توصیف امامت میپردازند و آن را همچون ستارهای غیر قابل دسترسی معرفی میکنند که کسی یارای دسترسی به آن را ندارد. امامت در تعریف امام رضا علیهالسلام، جایگاه معدن نبوت و میراثدار رسولان و نیز قیامکننده به امر الله و نیز دانش او فراتر از مردم زمانه است. بنابراین امام رضا علیهالسلام با دانش بیپایان خویش، به تبیین حقیقی جایگاه امامت پرداختند تا حداقل شیعیان خویش را از خطر انحراف فکری و رفتاری دور نگه دارند.