به گزارش خیمه مگ، در ابتدای این نشست علمی که به همت گروه پژوهشکده دینپژوهی فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، با اشاره به پیرامون چیستی کلام و علوم انسانی و تاثیرگذاری آن بر علوم انسانی گفت: علوم انسانى، نامى است كه امروزه به يك رشته از معارف بشرى اطلاق مىشود. اين رشته همانند علوم طبيعى می خواهد با روش تجربى به مطالعه انسان بپردازد؛ به همين دليل، علوم انسانى، مترادف با انسانشناسى تجربى شناخته می شود و به هيچ وجه با انسان شناسى به معناى اعم، هم معنا نيست.
وی با بیان اینکه انسان شناسى تجربى مانند طبيعت شناسى تجربى، تجربه پذير و تكرارپذير است با ذکر مثالی ادامه داد: براى مثال، در علوم اجتماعى تجربى، ادعاى رابطه ميان دو پديده اجتماعى، كاملا با آزمون پذيرى تجربى اثبات يا ابطال مى شود، ولى شايد هميشه نتوان با روش تجربى رابطه تقوا و ايمان را با بركات و رفاه مادى، كه در آيه «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنَ السَّماءِ» بيان شده است، اثبات نمود، گر چه عقلا و نقلا ثابت و مقبول است.
حجتالسلام و المسلمین خسروپناه گفت: موضوع علوم انسانى، انسان كلى و نامعين نيست، بلكه انسان متعارف است؛ انسانى كه در دست رس تجربه و آزمون قرار دارد؛ بنابراين، نمىتوان علوم انسانى را به «علومى كه با انسان سروكار دارند» تعريف كرد؛ زيرا فلسفه و عرفان و مذهب و اخلاق و طب و فيزيولوژى نيز با انسان ارتباط دارند.
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: به هر حال، اصطلاح علوم انسانى، همانند اصطلاح علوم طبيعى، بحث انگيز است. نويسندگان گوناگون ترجيح دادهاند اين علوم را، علوم اخلاقى به معناى علم به خُلقيات، علوم مربوط به فرهنگ، روح، انسان و علوم دستورى يا هنجارى بنامند؛ و گاه علوم انسانى را مترادف علوم روحى، علوم توصيف افكار و نظاير آن گرفتهاند و عدهاى آن را با علوم اجتماعى و علوم تاريخى هم معنا دانستهاند. برخى نيز علوم انسانى را مجموعهاى از معارف، (مانند: علم اقتصاد، جامعه شناسى، انسان شناسى، جغرافيا، قوم شناسى، زبان شناسى، تاريخ (تاريخ سياسى، تاريخ علوم، تاريخ فلسفه، تاريخ هنر و نظاير آن)، دانش آموزش و پرورش، سياست شناسى، باستان شناسى، فقه اللغه، شناخت فنون، جنگ شناسى و اسطوره شناسى) تعريف كردهاند.
مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه هم چنین با طرح پرسشی پیرامون اینکه آیا واقعا علوم انسانی علم هستند گفت: يك پرسش فلسفى در اين جا مطرح است و آن اين كه آيا علوم انسانى واقعاً علم اند؟ اين پرسش به هيچ وجه از سنخ علوم نيست. در علوم از پرسش هاى درجه اول و ناظر به حقايق عينى استفاده مى شود و پاسخ آن ها نيز با روش هاى مخصوص كشف واقعيات خارجى به دست مى آيد؛ براى مثال: آيا مى توان از نظر جامعه شناسى نوع انسان هايى را كه واسطه تماس قرار مى گيرند، يا مدعى سخن گفتن با ارواح مردگان اند توصيف كرد و نحوه زندگى حرفه اى و اجتماعى شان را طبقه بندى كرد، يا از جهت تاريخى مى توان پيشه نكرومانسى را بررسى كرد. سؤالات ناظر به اعيان يك دست و هم سنخ نيستند؛ برخى از پرسش ها توابع و لوازم تئوريك عظيمى دارند كه بدون فرض آن تئورى ها، سؤال بى معنا مى شود.
وی ادامه داد:اما پرسش هاى درجه دوم مسائل مفهومى اند كه با كمك روش هاى مخصوص كشف واقعيات خارجى به دست نمى آيند. اين پرسش كه «آيا علوم انسانى واقعاً علم اند؟» پرسشى فلسفى و از سنخ پرسش هاى درجه دوم است و مشكل آن بر سر امور عينى نيست بلكه بر سر آن است كه امور عينى را چگونه بايد تحديد و توصيف كرد. فيلسوفان در گفتار عالمان درجه اول پژوهش مى كنند و علل آن ها را بررسى مینمایند.
عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه در ادامه ضمن بیان پارامتر های دخیل در تحول علوم انسانی در حوزه علم کلام تشریح کرد: ما ضمن پذیرش دیدگاه علم دینی با رویکردهایی که برخی از اندیشمندان در دیدگاههای قبلی مطرح نمودند، هم چون علم دینی به معنای تأثیر انگیزه دینی بر علم، نقش گزارههای دینی در انتخاب موضوع، تأثیر پیشفرضهای متافیزیکی بر گزارههای علم و . . . بر آن هستیم که چون قوام علم به روششناسی آن است، علم دینی را به معنای تأثیر دین در روش علم میپذیریم و ادعای ما این است که دین، مدلی از روششناسی علم را در اختیار ما مینهد که با این مدل میتوان به علم دینی دست یافت. این روش که از دین قابل اصطیاد است، در عین حال که دینی است، عینیت بینالاذهانی نیز دارد، یعنی تجربهپذیر و قابلیت پیشبینی است. اثبات این مدعا بر اساس پیشفرضهای معرفتشناختی، دینشناختی و پیشفرضهای علمشناختی، میباشد.
بر اساس گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه این نشست حججالاسلام و المسلمین هادی صادقی و حمیدرضا شاکرین نیز هر یک جداگانه نسبت و مناسبات علم کلام را در حوزه علوم انسانی مطرح و به نقد این نظریه پرداختند.