به گزارش خیمه مگ،در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «راه هاى ثبوت هلال ماه رمضان و شوال (2)» را منتشر می کند.
فصل فی طرق ثبوت هلال رمضان و شوال للصوم و الافطار و هی امور؛
السادس:... ولا یثبت بقول المنجّمین و لا بغیبوبۀ الشفق فی اللیلۀ الأخری و لا برؤیته یوم الثلاثین قبل الزوال فلا یحکم بکون ذلک الیوم أول الشهر و لا بغیر ذلک مما یفید الظن و لو کان قویا إلا للأسیر و المحبوس. (عروۀ الوثقی: للسید الیزدی، ج2 ص 224)
* جایگاه قول منجّمين در اثبات آغاز ماه های قمری
و لا یثبت بقول المنجمین (عروة الوثقی)
دخول ماه با قول منجمين ثابت نمى شود چون اولاً دليلى بر اعتبار قولشان وجود ندارد و تبعيت از قول آن ها از تظنى و دنباله روى از ظن كه در مورد وجوب روزه و افطار از آن نهى شده خارج نيست و ثانياً وجوب روزه و افطار، حصر شده بر رؤيت كه احرازش یا وجدانى است و يا به شهادت باشد، همان طور كه گذشت و نبايد تعيين اول ماه را با تعيين قبله قياس كرد چون در صورت عدم علم به قبله تحرى معتبر است پس مى شود بر هرچه كه مفيد ظن است اگر علم حاصل نشد اعتماد كرد.
و اين ادعا كه منجمين، اهل خبره به زمان خروج ماه از محاقند و سيره عقلا بر اعتماد به قول اهل خبره است، حرف درستى نيست به خاطر آن چه در بحث مكاسب محرمه گفته ایم [ارشادالطالب فی شرح المکاسب/1/246] رجوع به اهل خبره در سيره عقلا اختصاص به امورى دارد كه دانستن آن ها احتياج به حدس بعضى مردم دارد و شامل امورى كه هر كسى مى تواند آن را حس كند، نمى شود. نهايتاً بعضى مردم آن را از طريق حدس مى فهمند مثل زمان طلوع خوشيد و غروبش و خروج ماه از محاق كه رجوع به اهل خبره در امثال اين موارد ثابت نيست اگر نگوييم خلافش ثابت است.
و قول خداوند متعال: «وبالنجم هم يهتدون» (نحل/١٦) ـ يعنى كه هدايت مى شوند در راه ها و رسيدن به مقاصدشان ـ دلالتى بر اعتبار قول منجم در خروج قمر از محاق و غيرش ندارد.
* غياب شفق قبل از غياب هلال
و لا بغیبوبة الشفق فی اللیلة الأخری (عروة الوثقی)
و هم چنين اعتبارى نيست به غياب شفق يعنى اين كه هلال بالاتر از افق باشد به طورى كه شفق قبل از غياب هلال از افق غایب شود كه برخى گفته اند [المقنع الشیخ صدوق (ره)/183] كه هلال اگر از افق قبل از غياب شفق غایب شود نشانه اين است كه هلال براى آن شب است واگر بعد از غياب شفق غایب شود هلال براى شب دوم است و اگر سايه سر در آن ديده شود براى شب سوم است ولى مشهور [مستمسک العروه/8/464] به هيچ يك از اين ها ملتزم نشده اند و همين هم درست است چون دليلى بر اعتبارشان نداريم.
و روايت اسماعيل بن حُرّ از امام صادق (ع): «قال: إذا غاب الهلال قبل الشفق فهو لليلته، وإذا غاب بعد الشفق فهو لليلتين». (وسایل الشيعه/١٠/٢٨٢/ح٣) اضافه بر ضعف سندش معارض است به روايت أبی على بن راشد (وسایل الشيعه /١٠/٢٨١/ح1) پس حمل بر تقيه مى شود.
* رؤيت هلال روز سي ام قبل از زوال
و لا برویته یوم الثلاثین قبل الزوال فلا یحکم بکون ذلک الیوم أول الشهر (عروةالوثقی)
اعتبارى به رؤيت هلال در روز سي ام قبل از زوال نيست كه مشهور بين قدما و متأخرين هم عدم اعتبار است. [جواهرالکلام/16/366] در مقابل برخى از قدما مثل سیدمرتضی و متأخرين مثل محدث کاشانی (ره) (رجوع شود به الحدائق/١٣/٢٨٤) گفته اند: اگر هلال قبل از زوال رؤيت شود حكم مى شود كه آن روز روز اول ماه است و اگر بعد از زوال رؤيت شود حكم به اول ماه نمى شود بلكه آن روز از ماه قبل حساب مى شود.
و استدلال شده بر اين مطلب به موثقه عبيدبن زراره و عبدالله بن بكير: «قالا: قال أبوعبدالله (ع): إذا رُئِيَ الهلال قبل الزوال فذلك اليوم من شوال، و إذا رئي بعد الزوال فذلك اليوم من شهر رمضان». (وسایل الشيعه/١٠/٢٧٩/ح٥) و اين روايت اگرچه ناظر به يوم الشك از شوال است ولى احتمال فرق بين ماه ها وجود ندارد.
بلكه دلالت مى كند بر عدم فرق صحيحه حمادبن عثمان از امام صادق (ع): «قال: إذا رأوا الهلال قبل الزوال فهو لليلة الماضية، وإذا رأوه بعد الزوال فهو لليلة المستقبلة». (وسایل الشيعه/١٠/٢٨٠/ح٦) ولى گفته مى شود [ر.ک. المستند فی شرح العروة/الصوم2/99] كه اين دو روايت معارض اند به صحيحه محمدبن قيس: «عن أبي جعفر (ع) قال: قال أميرالمؤمنين (ع): إذا رأيتم الهلال فأفطروا - إلى أن قال: - وإن لم تروا الهلال إلا من وسط النهار أو آخره فأتموا الصيام إلى الليل». (وسایل الشيعه/١٠/٢٧٨/ح1) و در موثقه اسحاق بن عمار آمده: «عن أبي عبدالله (ع): وإذا رأيته من وسط النهار فأتم صومه إلى الليل» (وسایل الشيعه/١٠/٢٧٨/ح٣) و ظاهر به قرينه امر به اتمام روزه اين است كه مراد يوم الشك از شوال است.
ولى معارضه مبتنى بر آن است كه نهار با طلوع فجر محقق شود كه وسط نهار قبل از زوال باشد ولى اگر اول نهار طلوع خورشيد باشد ديگر تعارضى نخواهد بود چون وسط نهار به زوال خواهد بود نه قبلش.
و درست هم همين است كه اول نهار طلوع خورشيد است اگرچه شروع روزه از طلوع فجر است زيرا شارع معنايى شرعى براى نهار اختراع نكرده بلكه نهار به همان معناى معروف است كه از جمله (إذا طلعت الشمس فالنهار موجود) فهميده مى شود پس تعارضى وجود ندارد.
بله، با وجود صحيحه و موثقه رفع يد مى كنيم از اطلاق روايت جراح مدائنى عن النصربن سوید عن القاسم بن سلیمان عن جراح المدائنی: «قال: قال أبوعبدالله (ع): من رأى هلال شوال بنهار في شهر رمضان فليتم صيامه» (وسایل الشيعه/ ١٠/٢٧٨/ح٢) پس حمل مى شود بر صورت رؤيت بعد از زوال.
مضافاً بر اين كه اين روايت ضعيف السند است به خاطر اين كه گرچه قاسم بن سليمان بعيد نيست از معاريفى باشد كه قدح در موردش وارد نشده ولى جراح مدائنى توثيقى برايش ثابت نيست.
و اما آن چه شيخ روايت كرده به اسنادش «عن علي بن حاتم عن محمدبن جعفر عن محمدبن أحمدبن يحيى عن محمدبن عيسى قال: كتبت إليه (ع) جعلت فداك ربما غم علينا هلال شهر رمضان فیرى من الغد الهلال قبل الزوال وربما رأيناه بعد الزوال فترى أن نفطر قبل الزوال إذا رأيناه أم لا؟ وكيف تأمرنی في ذلك؟ فكتب (ع): تتم إلى الليل فإنه إن كان تامّاً رؤي قبل الزوال». (التهذيب/٤/١٧٧/ح٦٢) در استبصار به همان سند روايت شده به صورت: «غم علينا الهلال فی شهر رمضان» (الاستبصار/٢/٧٣/ح1) پس احتمال مى رود طبق روايت استبصار كه فرض سؤال سائل روزهى يوم الشك از ماه شعبان بوده و حكم امام (ع) به عدم افطار بهخاطر رؤيت هلال قبل از زوال به جهت اين باشد كه آن روز از رمضان است.
ولکن این مطلب مناسب با تعلیل «فإنه ان کان تامّاً رؤی قبل الزوال» نمی باشد. و ظاهر تعلیل نیز بر فرض این است که یوم الشک در آخر ماه رمضان می باشد. بنابراین ظاهر این روایت بر خلاف صحیحه و موثقه می باشد که آن دو دلالت می کردند بر تفصیل بین دیدن هلال قبل از زوال و دیدن آن بعداز زوال. اما روایت به خاطر ضعف سند قابل اعتماد نمی باشد چراکه محمدبن جعفر معروف به ابن بطه که علی بن حاتم از او نقل روایت می کند در حدیث ضعیف است و فتوای مشهور به اعتبار نداشتن رؤیت قبل از زوال نمی تواند جابر ضعف این روایت گردد بنابر توضیحی که در مطلب بعدی می آید.
* عدم اعتبار ظن
و لا بغیر ذلک مما یفید الظن ولو کان قویا إلا للأسیر والمحبوس (عروة الوثقی)
مقتضاى اطلاقات از قبيل: «صم لرؤية الهلال وأفطر لرؤيته» (وسایل الشيعه/١٠/٢٥4/ح8) و اين كه جايز نيست در هلال اعتماد شود مگر بر شهادت دو مرد عادل (وسایل الشيعه ١٠: ٢٨٦، الباب ١١ من أبواب أحكام شهر رمضان) آن است كه هر چه مفيد ظن به رؤيت باشد اعتبارى ندارد حتى اگر ظن قوى باشد.
* تطويق
اما آن چه از مرحوم صدوق (ره) [من لا یحضره الفقیه/2/124] حكايت شده (الجواهر/١٦/٣٧٥) كه هلال اگر مطوق باشد يعنى نور در تمام اطراف ماه مثل طوقى آن را احاطه كرده باشد اماره اين است كه هلال براى شب دوم است و اين مطلب از برخى متأخرين [ذخیرة المعاد/2/534] هم حكايت شده بلكه ظاهر كلام شيخ (ره) در تهذيب [تهذیب الاحکام /4/178] كه اگر در آسمان ابر و امثال آن باشد چنین است و در صحيحه مرازم از پدرش از امام صادق (ع) آمده: «إذا تطوق الهلال فهو لليلتين وإذا رأيت ظل رأسك فيه فهو لثلاث» (وسایل الشيعه/١٠/٢٨١/ح٢) و مجالى براى مناقشه در سندش بنا بر روايت كلينى و شيخ نيست (الكافي/٤/٧٨/ح١١؛ التهذيب/٤/١٧٨/ح٦٧) كما اين كه وجهى براى تقييد آن به صورت وجود ابر و امثالش در شب اول نيست.
و ادعاى اين كه روايت مورد اعراض اصحاب است پس فائده اى ندارد درست نيست چون ممكن است وجه اعراضشان بعضى روايات باشد كه گذشت كه مفيد حصر وجوب روزه و افطار به رؤيت يا شهادت دو مرد عادل به رؤيت بود ولى حصر، موجب رفع يد از اين صحيحه نمى شود چون اخص است و به تعبير ديگر آن چه دلالت بر حصر مى كند منحل مى شود به دو قضيه كه يكى اثبات است و ديگرى نفى، و نفى در غير آنچه ثابت شده به اطلاق است و رفع يد مى شود از اين اطلاق به اثباتي كه در مورد خاص به خطاب سوم آمده است.
* حساب روزها
و اما ثبوت هلال رمضان يا شوال به عدد به اين كه از اول رمضان از سال قبل پنج روز حساب شود و روز پنجم اول رمضان امسال باشد مثلا اگر روز يكشنبه اول ماه رمضان سال قبل بوده روز پنج شنبه از سال بعد اول رمضان مى باشد و روايت ضعيفى هم مستند اين قرار داده مى شود (ر.ک. وسایل الشيعه/١٠/٢٨٣/باب10) كه قابل اعتماد نيست و همين طور آن چه در برخى روايات آمده كه روز چهارم رجب از آن سال، اول رمضان قرار داده مى شود (اگر شنبه اول رجب بود ماه رمضان سه شنبه خواهد بود) به اين توضيح كه اگر شصت روز از رجب حساب شود روز شصتم اول رمضان خواهد بود (وسایل الشيعه/١٠/٢٨٥/ح٧) چون رجب و شعبان هر دو تام نخواهند شد، اين مطالب وجهى ندارد.
و اما روايات وارده در اينكه رمضان هميشه سى روز خواهد بود و هيچ گاه ناقص نمى شود (وسایل الشيعه /١٠/٢٦٨/ ح٢٢ و٢٣ و٢٤) ـ مضافاً بر اين كه مدلولش خلاف وجدان است ـ معارض است با روايات معتبره اى با اين مضمون كه: «رمضان يصيبه ما يصيب باقي الشهور» (وسایل الشيعه/١٠/٢٦١-٢٦٢/ح١ و٣ و٦ و٧) پس نمى شود به ظاهرش اخذ كرد و بايد حمل شود بر صورت شك و عدم رؤيت و ثبوت هلال والله العالم. (تفصیل این مطالب ر.ک المستند فی شرح العروه/الصوم2/102ـ112)
* وحدت و تعدد افق
اذا ثبتت رؤیته فی بلد آخر و لم یثبت فی بلده فإن کانا متقاربین کفی و الا فلا الا اذا علم توافق افقهما و ان کانا متباعدین (العروة الوثقی/2/225/مسئله4)
شكى نيست كه بلاد در طول و عرض جغرافيايى مختلفند كه اين اختلاف موجب اختلاف در طلوع و غروب و رؤيت هلال مى شود، پس اگر علم به تساوى در خصوص طول بود خلافى نيست كه رؤيت هلال در بعضى موجب رؤيت در بقيه به معناى خروج ماه از محاق به طورى كه قابل رؤيت باشد مى شود بنابراين قيام بينه بر رؤيت در يكى كافى خواهد بود براى حكم به هلال در باقى.
و همين طور در صورتى كه بلاد در عرض مختلفند اگر هلال در بلد شرقى ديده شود كه ماه از محاق خارج شده و قابل رؤيت باشد موجب مى شود كه موقع غروب خورشيد در بلد غربى ماه از محاق خارج شده و بينه بر رؤيت در بلد شرقى، بينه خواهد بود بر رؤيت در بلد غربى.
بحث در آن جايى است كه با اختلاف بلاد در طول و عرض آيا رؤيت هلال در بلد غربى موجب حكم به دخول ماه در همان شب در بلد شرقى مى شود يا خير؟ ظاهر كلمات اصحاب بلكه اكثر آن ها مساعد حكم به دخول ماه در بلد شرقى نيست مگر اين كه اختلاف بين دو بلد كم باشد و نزديك به هم باشند كه ظاهر كلمات برخى اصحاب است. [ر.ک. موسوعة الامام الخویی (ره)/22/116]
اين مطالب در عبارت صاحب عروه (ره) هست منتها ايشان متعرّض رؤيت در بلد شرقى و اين كه كافى براى دخول ماه در بلد غربى است نشده بلكه ظاهر كلامش اين است كه كافى نيست مثل عدم كفايت رؤيت در بلد غربى نسبت به دخولش در بلد شرقى با اشتراك در شب كه هر رؤيتى در هر بلدى تابع شب همان بلد است.
خلاصه اين كه: رؤيت در بعضى بلاد نسبت به بلاد متحد با آن در افق كفايت مى كند چون اختلافى در طول ندارند و همين طور كفايت رؤيت در بلد شرقى در حكم به دخول ماه در بلد غربى موقع غروب خورشيد از افق با اشتراك در شب، اين ها ظاهر است بنابر آن چه گذشت كه مراد از قول ائمه (ع): «صم للرؤية وأفطر للرؤية» (وسایل الشيعه/١٠/ ٢٥٢/باب٣) دخول ماه است كه به خروج از محاق قبل از غروب خورشيد از افق يا موقع غروب حاصل مى شود و نيازى به استدلال به روايت نيست.
احتياج به روايت در جايى است كه هلال در بلد غربى رؤيت شود آيا كافى خواهد بود براي حكم به دخول ماه در بلد شرقى مطلقاً يا در صورت نزديك بودن و اختلاف كم؟ اين جا استدلال مى شود بر كفايت در فرض اختلاف كم به اطلاق صحيحه هشام بن حكم از امام صادق (ع): «أنه قال فيمن صام تسعةً و عشرين قال: إن كانت له بينة عادلة على أهل مصر أنهم صاموا ثلاثين على رؤية قضى يوماً» (وسایل الشيعه/١٠/٢٦٥/ح١٣) و هم چنين اطلاق موثقه اسحاق بن عمار: «قال: سألت اباعبدالله (ع) عن هلال رمضان يغم علينا في تسع و عشرين من شعبان؟ فقال: لا تصمه إلا أن تراه فإن شهد أهل بلد آخر أنهم رأوه فاقضه» الحديث. (وسایل الشيعه/١٠/٢٧٨/٣) ولى بعيد نيست كه اطلاق اين دو روايت شامل صورت اختلاف فاحش در افق بين دو بلد و قيام بينه بر رؤيت در بلد غربى بشود.
و رفع يد از اطلاق اين دو روايت به روايت: «إنما عليك مشرقك و مغربك» (وسایل الشيعه/٤/١٩٨/ح٢) كه دليل مى شود بر اينكه بلاد در دخول ماه و عدمش مختلف باشند مثل اختلافشان در حصول شب و روز، درست نيست زيرا وقت نماز دخول شب و نصف روز و طلوع فجر است و وقت روزه هم ما بين طلوع فجر تا دخول شب و چون طلوع فجر و طلوع شمس و غروبش به حسب بلاد مختلف است معيار در دخول شب حصول روز و طلوع فجر به افق شهرى است كه مكلف در آن است نه طلوع خورشيد و غروبش در شهر مكلف ديگر.
و به تعبير ديگر غروب خورشيد از افق و طلوعش در آن مقوم دو عنوان شب و روز است به خلاف اول ماه كه دخول ماه به خروج ماه از محاق به طورى كه قابل رؤيت باشد است و دخولش در افقى دون افقى دخلى ندارد، نهايتاً اگر هلال در شبى در قسمتى از زمين رؤيت شود دخول اول ماه به غروب خورشيد در افق غربى در بلاد مشتركه در آن شب در هر بلدى به حسب خودش خواهد بود چون شب در هر بلدى تابع افق همان بلد است.
و به تعبير ديگر بلادي كه در شب مشتركند شبشان متصف است به اين كه همان شب اول ماه است همان طور كه روزشان متصف است به اين كه همان روز اول ماه است نهايتاً وقت دخول شب به حسب اختلاف افق مختلف است پس همه در اتصاف به اولين شب رؤيت هلال به معناى خروج از محاق مشتركند و اختلافشان در ابتداى آن شب است چون ابتداى شب منوط به غروب خورشيد از افق است پس بلاد در ابتداى شب اول ماه اختلاف دارند نه در اصل شب اول ماه و روز اولش و مؤيد اين مطلب آن است كه مرتكز در اذهان متشرعه اين است كه شب عيد و روزش شب و روز خاصى در همه بلاد است.
[ترجمه شده از كتاب تنقيح مبانى العروة، كتاب الصوم، فصل في طرق ثبوت هلال رمضان و شوال للصوم والإفطار، ص١٥١ تا ١٧٠، استاد الفقهاء والمجتهدين ميرزا جواد تبريزي]