به گزارش خیمه مگ،معرفی شخصیت علامه طباطبایی و نیز شهید مطهری جزء آثار علمی اوست.
* در خصوص واقع گراها چه مباحثی مطرح است؟
اما در ناحیه واقعگراها، بحث جدی همراه با تقریرهای مختلف آن وجود دارد عدهای، «واقعگرای خام»، هستند واقعگرای خام، مدعی است، هر چه که در عالم بیرون، وجود دارد به همان شکل در ذهن ما، منعکس میشود؛ بدون اینکه ذهن انسان هیچگونه دستکاری در آن صورت دهد، عدهای در مقابل این قول، میگویند چنین برداشتی، صحیح نیست و برای آن مثالی را مطرح نمودهاند که اگر یک زمین را به کشاورز، معمار و معاملات ملکی نشان دهید سه نوع دیدگاه درباره آن ارائه میدهند.
کشاورز، در ذهن خود زمین را مثل زمین کشاورزی تصور میکند. معمار آن را در ذهن خود، برای ساختن بنا مناسب میبیند و معاملات ملکی، آن را برای فروش، با ارزش میداند این دیدگاه، در واقع نقد واقعگرایی خام بود.
عدهای با این نقد، «واقعگرایی انتقادی» را بیان کردند یعنی اگر واقع گرایان خام، مدعی بودند، همه معرفتهای ما، خالص در ذهن ما منعکس میشود عدهای این نظریه را نقد کردند و گفتند؛ همه آگاهیهای انسان با دستکاری ذهن پدید میآید و خالص بوجود نمیآید این دو گروه، در مقابل هم قرار گرفتند و محصول آن افرادی مثل «جان هیگ» با نظریه کثرتگرایی و یا بحث قرائتهای مختلف از دین شد.
* کدام یک از این دو نگاه درست به نظر میرسد؟
اما حقیقت این است که نه واقعگرایی خام درست است، چون خیلی از مواقع، ذهن موضوعات خارجی را دستکاری میکند، و نه واقعگرایی انتقادی صحیح است، چونکه گاهی اوقات ذهن دستکاری نمیکند.
اما یک نظریه دیگر به نام «واقعگرایی تقربی» وجود دارد که این نظریه، نه ایراد واقعگرایی خام و نه مشکل واقعگرایی انتقادی را دارد و به نظر میرسد این نظریه از حیث عنوان، جدید باشد.
گرچه این نظریه، در نظرات بزرگانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیتالله مصباحیزدی و آیتالله جوادیآملی نیز به چشم میخورد.
انگیزه اصلی از نگارش کتاب، این است که باید در جایی، ریشههای این شبهات عنوان میشد و یا اینکه اختلاف نظرها، از کجا نشأت گرفته است.
و این که چرا عدهای معتقد به پلورالیسم (نواندیشی دینی) میشوند و عدهای قرائتهای مختلف را بیان میکنند در و اقع این کتاب فارغ از مباحث سطحی، به عمق مباحث میپردازد.
*با توجه به مباحث ارائه شده در کتاب مذکور، آیا اصولاً بین شرک در گذشته و شرک امروزی مقایسهای صورت دادهاید و چه فرقی بین ملحدین و مشرکین در گذشته و مشرکین و ملحدین فعلی وجود دارد؟
در بحث الحاد و شرک، مبحث وسیعی وجود دارد بعضی افراد ملحد خالص هستند هیچگونه وجود الهی را نمیپذیرند مثل فروید و مارکس که ملحد ناب هستند اما در طبقه خاصی از الحاد، طبیعیگرا و شکگرا نیز یافت میشوند عدهای دیگر مشرک هستند که در واقع یک نگاه شرکآمیز دارند و خودشرک نیز اشکال مختلفی دارد که شامل: شرک در خالقیت، شرک در ربوبیت تکوینی، شرک در ربوبیت تشریعی، شرک در الوهیت و شرک در عبادت میباشد به نظر میرسد مشرکان قبل از اسلام یا در ابتدای اسلام، شرک در ربوبیت تکوینی و به نوعی شرک در الوهیت، که نتیجه آن شرک در عبادت میباشد، را دارا بودند.
اما شرک امروز، به صورت شرک در خالقیت نیز، دیده میشود مثلا در آیین هندو، با نگرشهای مختلف، خدایان شخص وارهای مثل برهما، شیوا و وشنو وجود دارند مثلا برهما، طبق اعتقاد هندو، خالق است و هستی را ایجاد کرده است وشنو، این هستی را نگهداری میکند و شیوا، ویرانگر و مخرب میباشد به نظر آیین هندو، این افراد، جهان را اداره و تدبیر میکنند.
*نبود منابع علمی دینی متقن در این موضوع چقدر در منحرف شدن افراد نقش دارد؟
از جمله چیزهایی که عرفانهای کاذب از آن استفاده میکنند نگاههای کثرت گرایانه است یعنی وقتی کسی راههای مختلف را، برای نجات، تصور کند و حقانیت را به راههای مختلف بدهد، قطعا هر راهی میتواند در نظر او معتبر باشد و هر راهی را میتواند طی کند و در نظر او، هر عرفانی قادر خواهد بود او را به مقصد برساند به خاطر همین مساله است که به سادگی هر چه تمامتر، به هر مسیر گرایش پیدا میکند ولی اگر حقانیت یک دین، نشان داده شود، دیگر آن شخص، به هر مسیر منحرفی، مایل نخواهد شد.
*مقاممعظمرهبری بر امر اسلامسازی علوم انسانی تاکید کردهاند به عنوان کسی که در عرصه دین فعالیت دارید، انجام این امر منوط به چه اموری است و به طور کلی ارکان آن چیست؟
مقاممعظمرهبری با آن بصیرتی که دارند کاملا این واقعیت را درک کردهاند و اظهار میکنند که اگر ما میخواهیم اسلام به معنای واقعی، سنگرهای کلیدی جهان را فتح کند، مهمترین سنگر کلیدی عالم، علم است. به عبارتی، تا وقتی علوم انسانی صبغه دینی اسلامی پیدا نکند نمیتوان گفت که اسلام، جهان را فتح کرده است.
اسلام ممکن است بتواند با شمشیر، روزی ابر قدرت شود و همه جا را فتح کند، اما این گسترش اسلام نیست. اسلام موقعی، دنیا را فتح میکند که وقتی مبحث اقتصاد به میان آمد، مبانی اسلامی در آن اقتصاد لحاظ شده باشد نه مبانی سکولاریستی یا الحادی. همچنین در مباحث دیگر باید صبغه اسلامی لحاظ شود.
اسلامیسازی علوم، مهمترین گام و اولین گام، در مسیر جهانی کردن اسلام است.
چیزی که پیامبر(ص) به خاطر آن مبعوث شد و هدف بعثت انبیا دیگر، نیز همین مساله میباشد وقتی علوم اسلامی، صبغه دینی گرفت، دیگر نیازی به زور نخواهد بود و خود به خود فرهنگ اسلامی همه جا را فرا میگیرد.
ارکان اسلامیسازی نیز باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد. مثلاً یک پژوهشگر باید مطالب را از منابع اسلامی استخراج کند، استاد مطالبی را که پژوهشگر از منابع اسلامی گرفته است را در تدریس خود لحاظ کند و یک نظریهپرداز نیز باید مطالب تدریس شده و جاافتاده را مبنای نظریه خودش قرار دهد و در انتها برنامهساز هم باید در امور اجرایی، نظریههای اسلامی را در مواضع اجرایی به کار گیرد.
*موانع اجرائیشدن نظریههای اسلامی را در جامعه در چه میبینید؟ آیا در سی سال اخیر در این زمینه گامهای کافی برداشته شده است؟
غربیها ضربالمثلی میزنند و میگویند «رُم»، در یک شب، رُم نشده است اگر خواسته شود، کار بزرگی مثل اسلامیسازی علوم انسانی انجام گیرد باید با صبر وحوصله این کار را انجام داد. تا به نتیجه ایدهآل دست یافت.
در این سه دهه تغییرات خوبی در اسلامیسازی صورت گرفته است.
ممکن است برای این کار سه نسل یا چهار نسل زمان صرف شود. ولی باید افراد با جرأتی در این زمینه وارد شوند و اگر عیبی در کارهای سابق دیدند را اصلاح کنند و نباید به بهانه این که کاری دارای عیب است، اصول آن کار را زیر سؤال برد. این تفکر خوبی نخواهد بود، چون نشاندهنده تسلیم شدن میباشد.
انسانها معمولاً حریص هستند حرص همیشه بد نیست، مثلاً اگر حرص به معنای زیادهخواهی در کسب بندگی خدا در نظر گرفته شود خوب خواهد بود. در انجام کارهای خوب نباید به کم قانع بود، چون که با این کار مسیر زندگی بشر اصلاح خواهد شد. ضمناً نباید تلاش گذشتگان نادیده گرفته شود. آنها نیز در این عرصه زحمت کشیدهاند و به این جا رساندهاند.
*وضعیت پژوهش و نویسندگی در حوزه چگونه است؟
در این عرصه تغییرات زیادی بوجود آمده است هم استانداردها، بیشتر رعایت میشود و هم به کارهای پژوهشی بیشتر اهمیت داده میشود و بخشهای مختلف پژوهش شکل گرفته است.
در گذشته افراد با زحمت زیاد، فردی کار میکردند و کمتر، حمایتی صورت میگرفت و اگر پژوهشی انجام میگرفت باید آن اثر پژوهشی، در رتبه عالی قرار میگرفت تا جلوه میکرد اما امروزه حمایتها بیشتر شده است گرچه جا دارد که باز هم در این زمینه حمایتها بیشتر شود که البته در سایه همین مساعدت، تحول زیادی در حوزه رخ داده است بخشهای پژوهشی و مراکز مختلف در این زمینه راهاندازی شده است و اگر طلبهای بخواهد در زمینه پژوهش وارد شود، راه پژوهش مقابل او باز میباشد.
*برای تحول در عرصه پژوهش چه نکاتی باید مورد توجه قرار بگیرد؟
دورههای تربیت محقق، باید به شکلهای مختلف (کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تعریف شود مثلا عدهای که قادر هستند در زمینه پژوهش کار کنند استانداردهای این مسئله، به افراد تعلیم داده شود.
مراکز حوزوی، افراد محقق را شناسایی کنند و هزینه مادی آنها را تامین کرده، تا با فکر آزاد به پژوهش بپردازند.
نخبههای حوزوی در زمینه پژوهش توسط مراکز حوزوی، گردآوری شوند و روی آنها سرمایهگذاری صورت گیرد و به نوعی آنها را به صورت هیئت علمی درآورند و از این افراد محصول و نتیجه بگیرند.
*کتاب «واقعگرایی دینی در قرن بیستم» از چه مباحثی تشکیل یافته است و با چه هدفی آن را نوشتید؟
کتاب مذکور شامل مباحثی است که مبنای بسیاری از شبهات جدید کلامی روز میباشد در این کتاب، بحث واقعگرایی و غیر واقعگرایی دینی مورد مطالعه قرار گرفته است. بسیاری از موارد، افراد به مباحث سطحی میپردازند مثلاً طرح مباحثی بحث کثرتگرایی، پلورالیسم دینی (نواندیشی دینی) و بحث قرائتهای مختلف از این دست می باشند.
این مباحث در یک سطح هستند، ولی در ذات خود، مبنا و ریشهای دارند که این مبنا و ریشه اگر خوب بررسی شود، پاسخ دادن به این مباحث ساده و راحت خواهد بود و از ایجاد مباحث جدید جلوگیری میکند. وقتی مبانی خوب بررسی شد به ندرت اتفاق میافتد که شبهه جدیدی، مطرح شود این کتاب از آن نظر حائز اهمیت است که، ریشه مباحث را پیگری کرده است بعضی از مباحث به غیر واقعگرا بودن آموزههای دینی بر میگردد و مسیر آنها مشخص است و مباحث دیگری نیز به نگاه خاصی از واقعگرایی به حقایق دینی برگشت میکند که در این نگاه خاص، آن شبهات مطرح میشوند.
این کتاب در سه بخش شامل: «غیرواقعگرایی و نقد آن، واقعگرایی خام و انتقادی و واقعگرایی تقرّبی»، تدوین یافته است.
در غیر واقعگرایی، این ادعا مطرح میباشد که حقایق دینی، وجود مستقل از انسانها ندارد مثلا شخصی مثل «فروید» غیرواقعگرا است، یعنی معتقد است، که خداوند ساخته و پرداخته ذهن بشر میباشد و از ذهن، به بیرون از ذهن سرایت کرده است یا شخصی مثل «دورکیم» یک غیرواقعگرا است که میگوید: خدا در و اقع، همان جامعه است و نمیتوان وجود مستقلی، برای خدا لحاظ کرد البته غیر واقعگراهای امروزی نیز وجود دارند، مثلا «دان کیوپیت» که خدا و آموزهها دینی را وابسته به انسانها میداند و میگوید انسانها، این آموزهها را به نوعی میسازند، نه اینکه وجود داشته باشد.
*آیا انتقاد یا پیشنهادی در مورد حوزه نیوز یا افق حوزه دارید؟
تأسیس افق حوزه تحول بزرگی بود. قبل از سفر اول مقام معظم رهبری به قم، حوزه به نوعی از داشتن هفته نامه یا مجله محروم بود. مقام معظم رهبری در آن سفر پربرکت، هم این نکته را یادآوری فرمود که در آن زمان مجله پیام حوزه تأسیس شد، اما الان بحمدالله حوزه دارای خبرگزاری و هفتهنامه و نشریات متعدد میباشد. حوزه علمیه امروز دروس خارج مراجع را به صورت آنلاین به جهان مخابره میکند.
این مسئله یک تحول بزرگ در حوزه های علمیه به شمار میآید و این مرهون زحمات عزیزان در خبرگزاری حوزه و افق حوزه می باشد. حوزه نیوز باید تمام بخشهای حوزه را تحت پوشش قرار دهد. بعضی از بخشها جلوی چشم قرار دارند و دیده میشوند و بعضی از بخشها کمتر دیده میشوند. به بعضی از محققین کمتر توجه شده است. جا دارد که آنها هم مورد لطف قرار گیرند.