۰۳ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۰

چرا من ناقص آفريده شدم و ديگري کامل؟ چرا برعکس نشده است؟

چرا من ناقص آفريده شدم و ديگري کامل؟ چرا برعکس نشده است؟
آن ‏چه مي ‏تواند نقض حکمت يا عدالت باشد، تبعيض است نه تفاوت و آن‏چه در جهان وجود دارد، تفاوت است نه تبعيض. تبعيض در جايي است که دو شئ، داراي قابليت ...
کد خبر: ۶۸۶۹

به گزارش خیمه مگ،پاسخ به شبهات از وظایف مراکز حوزوی و دینی است که این خبرگزاری در شماره های گوناگون به ارائه برخی از شبهات و پاسخ های آن، برگرفته از «مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم» خواهد پرداخت.

- سؤال

چرا بعضي از انسان ‏ها ناقص العقل ‏اند؟ آيا اين مسئله نوعي منع فيض نيست؟! و آيا منع فيض، نوعي ظلم نيست؟! آيا عدل الهي ايجاب نمي‏ كند كه اين خلأها پر شود؟! اگر اشكال در علل اعدادي و امور زمينه‌ ساز است، چرا خداي سبحان اين فرد را در ميان اين علل قرار داده است؟ آيا اگر خداي متعال او را در ميان خانواده ‏اي صالح و نجيب خلق مي ‏كرد، او زمينه‏ ي بهتري براي رشد و تكامل عقلي پيدا نمي ‏كرد؟!

- پاسخ

پاسخ بخش اول:

در پاسخ به قسمت اول شبهه بايد بگوييم که آن ‏چه مي‏تواند نقض حکمت يا عدالت باشد، تبعيض است نه تفاوت و آن‏چه در جهان وجود دارد، تفاوت است نه تبعيض.(1) تبعيض در جايي است که دو شئ، داراي قابليت دريافتِ بهره يکسان باشند؛ اما آن بهره، تنها به يکي از آن دو داده شود؛ ولي تفاوت آن است که دو شئ، قابليت دريافت يکساني ندارند و به هر کدام آن چه لايق و قابليت آن را داشته است عطا شود.

تفاوت و اختلاف آفريده نمي‏ شود؛ بلکه لازمه ذاتي آفريدگان است و اين پندار خطاست که کسي گمان کند آفريدگار ما، بين موجودات تبعيض روا داشته است؛ بلکه لازمه قوانين ثابت و تفکيک ‏ناپذير جهانِ علّي و معلولي آن است که بين موجودات هستي، تفاوت‏ هايي باشد؛ براي مثال، قانون عليّت، مقتضي آن است که معلول نسبت به علت خويش از کمالات وجودي کمتري برخوردار باشد؛ هم‏چنين سنخيّت و هماهنگي علّت و معلول، ايجاب مي‏کند که اگر علتِ تولّدِ نوزاد کور يا کودن، محقّق گرديد، معلولِ متناسب با آن نيز - که همان تولد انساني کور يا کودن است - موجود گردد.(2)

به جاست که در اين‏جا به بعضي از عواملي که در خَلق و خُلق افراد تأثيرات شگرفي دارند اشاره شود؛(3)

الف) تغذيه: مواد غذاها با توجه به صلابت و لطافتشان، در قبول فيض از عالم بالا، با هم فرق مي‏کنند. چه بسا غذاهايي موجب لطافت نطفه گردند و آن را براي قبول فيض و کمالاتِ وجودي، مستعد سازند و از آن سو، غذاهايي موجب کدورت و ظلمتِ وجودي در نطفه شوند. اينکه انبيا و مرسلين، آثار و خواص خوردني‏ها را بيان فرموده‏اند، شايد صرف نظر طبّي به خوراکي‏ها نداشته‏اند. آن‏ها نظرشان به جنبه‏ها و خواصّي از مواد غذايي منعطف بوده است که موجب صفاي روحي و توجه به کمال مي‏باشد.

ب و ج) اَصلاب پدران و ارحام مادران: اين دو از جهات مختلف، موجب تفاوت خَلقي و خُلقي در اولاد مي‏شوند. طهارت و پاکي، شادي و غم، گرفتگي مزاج و صحت و سلامت جسمي و روحي پدر و مادر، همه و همه در خلقت اولاد دخيل‌اند.

د) بعد از تولد نوزاد، نوع و کيفيت شيري که طفل از مادر مي‏خورد و هم‏چنين غذاهايي که بعد از دوران شيرخوارگي استفاده مي‏کند، در وجود و خصوصيات او بسيار مؤثر است.

ه) محيط و فضاي رشد و پرورش کودک، در به ثمر رسيدن استعدادهاي او و چگونگي آن مؤثر است؛ البته آن‏چه گفته شد، هرگز به معناي جبر نيست؛ زيرا حرفِ آخر را اراده? خود انسان مي‏زند. موارد فوق، صرفاً در زمينه و بستر اختلافات خَلقي و خُلقي است.

جهانِ منهاي اين تفاوت‏ها نه ممکن است و نه زيبا! نبودن اين تفاوت‌ها، مساوي است با نبودن جهان؛ زيرا جهان يک واحدِ تجزيه‏ناپذير است و بين اجزاي آن، همبستگي و پيوستگي وجود دارد و حذف بعضي اجزا، مستلزم حذف همه? اجزا است. خلاصه آنکه پديد آمدن انواع پديده‏ها، با شکل‏ها ويژگي‏هاي مختلف، تابع اسباب و شرايطي است که در جريان حرکت و تحول ماده فراهم مي‏شود و گريزي از آن نيست.

پاسخ بخش دوم:

در يک مجموعه، هر جزء، موقعيت خاصي دارد که بر حسب آن، کيفيت خاصي برازنده? اوست و به قول شاعر: "ابروي کج راست بُدي، کج بدي!!! اساساً اگر اختلاف‏ها و تفاوت‏ها نباشند، از کثرت و تنوع خبري نخواهد بود؛ پس هر اختلافي، بر اساس حکمت الهي است و در جاي خود لازم است.

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست// که هر چيزي به جاي خويش نيکوست

اگر از ما بپرسند که خطِ راست بهتر است يا خطِ کج؟ ممکن است بگوييم خطِ راست؛ ولي اگر خطِ مورد سؤال جزئي از يک مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود توازن مجموعه را در نظر بگيريم.

بعد از گذر از سؤال اول، اين سؤال پديد مي‏آيد که حالا که لازم است در نظام کل، يکي کامل باشد و ديگري ناقص، چرا من ناقص آفريده شدم و ديگري کامل؟ چرا کار بر عکس نشده است؟

به اين سؤال چند گونه پاسخ مي‏توان داد:

1) هيچ کس را قبل از آفرينش، حقي بر خدا نيست که او را چنين يا چنان بيافريند و يا در اين آن مکان و در اين يا آن زمان قرار دهد تا جايي براي عدل و ظلم داشته باشد؛(4) به تعبير قرآن مجيد: "لايُسْئلُ عَمَّا يَفْعل و هم يُسْئَلون"؛(5) "او در آن‏چه مي‏کند باز خواست نمي‏شود و انسان‏ها باز خواست مي‏شوند".

2) هر موجودي از موجودات، به مقدار ظرفيت و امکان، حقّ خود را دريافت کرده است.

در جهان آفرينش، به هيچ جزئي به خاطر اينکه جهان زيبا گردد، ستم نشده است. در نظام تکوين، علت نقص هر موجودي - در هر درجه از نقص که باشد - قابليتِ محدودِ آن موجود است، نه برداشته شدن فيض و لطف. اين چنين نبوده که قبلاً همه اشيا يا انسان‏ها يک‏نواخت بوده‏اند و خدا بين آن‏ها اختلاف بر قرار ساخته است. قرآن، تعبير بسيار لطيفي در اين زمينه دارد: "رَبُّنا الذي اَعطي کل شيءٍ خَلقه..."؛(6) "پروردگار ما کسي است که به هر چيزي آفرينش خاص آن چيز را داده است". از اضافه? کلمه? خَلق به ضمير، استفاده مي‏شود که هر چيزي خلقت خاصي دارد که مال خود اوست؛ يعني هر چيزي فقط گونه? خاصي از وجود را مي‏پذيرد و بس؛ و خدا هم همان خلقت خاص را به آن مي‏دهد؛(7) يعني همان گونه که شيريني از شکر و رطوبت از آب، جدايي ناپذير است، آن نوع خلقت هم ذاتي آن چيز است. نبايد پنداشت که اشيا مي‏توانستند صفتي به گونه‏اي ديگر - بهتر يا بدتر از اينکه دارند - داشته باشند و خداوند اين گونه? به خصوص را علي رغم آن امکانات برگزيده است. قرآن اين مطلب را با يک تمثيل لطيفِ بسيار عالي يعني مثال باران و نهر بيان مي‏کند: "اَنْزَل منَ السماءِ ماءً فسالتْ اَوِدَيةٌ به قدرها..."؛(8) "خدا از آسمان، آبي فرو فرستاد و هر رودخانه‏اي به قدرت ظرفيت خودش سيلان يافت".

هر ظرفي به قدر گنجايش خود از رحمت خدا لبريز مي‏ گردد و اختلاف ظرفيت‏ها، ناشي از مصلحت و حکمت الهي است که آن هم مبتني بر سنت‏هاي الهي و روابط ضروري ميان علل و معلول‌ها است. نبايد مراتب موجودات را در عالم هستي، از قبيل مراتب قرار دادي و اعتباري افراد، در محيط اجتماع دانست و در نتيجه، جابه‌جايي ميان کامل و ناقص را امري ممکن تلقّي کرد.

پاسخ بخش سوم:

در متن شبهه گفته شده است که آيا اگر او عقل مي‏داشت به کمالات بي‏شماري نمي‏رسيد؟

به نظر مي‏ آيد اين مسئله صرفاً يک فرض است و چه بسا شايد اگر عقل داشت، از عقل خود در جهت مقاصد شيطاني بهره مي‏برد و بنابراين، خداوند صلاح او را خواسته است.

عدل الهي اقتضا دارد که هر کس بر حَسْبِ وُسْع فکري و عقلاني خود و امکانات و زمينه‏هاي موجودش مورد محاسبه قرار گيرد؛ بنابراين کسي که در محيط فاسدي رشد مي‏کند، در قبال اعمال نيکش ثواب بيش‏تري مي‏برد و گناهان او نيز عقاب کم‏تري دارد تا کسي که در محيط مذهبي پرورش يافته است. و يا در مورد ناقص‌العقل، از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود: "... مَنْ ضَعُفَ عَقْلُه قَلَّ بلاؤُه؛(9) کسي که عقلش ضعيف است، بلايش کم است". پس اشخاص کم ادراک، به مقدار ضعف عقل خود، از بلاها و امتحانات الهي، در امانند و محاسبه? آن‏ها نيز آسان‏تر است.   

برچسب ها: تبعیض شبهه